من از قبار خسته ام از این سکوت و انتظار

من از قبار خسته ام از این سکوت و انتـظار ...
نشسته ام ب پای تو، میان دشت و بوته زار
ز شهر من اگر ک باز، سفر کنی تو بی وفــا ...
ب ساربان خبر دهم، ک ره زنم ب شوق یار

شعر از مهدی یوسفی (م.ی)

نظر لطفا اگر منظور شعر رو درک کردید.


(به عکس نوشته ها و شعر های دیگرم هم در ویسگون سر بزنید...)


https://telegram.me/youplus




#عکس_نوشته #شعر #عاشقانه #دفتر_شعر #م_ی #هنر #تصویر #پس_زمینه #احساس
دیدگاه ها (۷)

آن شب ب ماه تابان، یک نقش دیده بودم خورشید صبح امروز، زیبا ر...

ثانیه ب ثانیه ... دقیقه ب دقیقه ... قدم ب قدم ... نزدی...

ای همسفر دیروز ، ای ره گذر رویــــــــا عهدی ک ب دل بستی، با...

به آن نگـاه ناز تو حلال شـد ب من شراب حرام کرده ام برت سکـوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط