م{ سناريو}
م{ سناريو}
👻وقتی برادرت میزنتت👻
«برادر من گه گوه زیاده میخوره من و بزنه»
ارام:الان چه گوهی خوردی 😶
جین:تو جلوی من ا.تو زدی😶🙂
شوگا:یه بار دیگه اینکارو کنی من بدتر میزنمت
کوک:اونم داداشتو میزنه🙂💔«بچم همیشه عدالت و بر قرار میکنه»
هوپی:هر دو تون برین اتاقتون پرفسور ......... میگه که.. (بازم نصیحت کردن)😑«لای لای مح چیزی نمیشنوم»
ته:سر برادرت داد میکشه😬🤌🏻«خسته نباشی دلاور😐»
جیمین: میبرتت اونور و به داداشت میگه دیگه همچین قلطی نکن😂🤌🏻
👻وقتی برادرت میزنتت👻
«برادر من گه گوه زیاده میخوره من و بزنه»
ارام:الان چه گوهی خوردی 😶
جین:تو جلوی من ا.تو زدی😶🙂
شوگا:یه بار دیگه اینکارو کنی من بدتر میزنمت
کوک:اونم داداشتو میزنه🙂💔«بچم همیشه عدالت و بر قرار میکنه»
هوپی:هر دو تون برین اتاقتون پرفسور ......... میگه که.. (بازم نصیحت کردن)😑«لای لای مح چیزی نمیشنوم»
ته:سر برادرت داد میکشه😬🤌🏻«خسته نباشی دلاور😐»
جیمین: میبرتت اونور و به داداشت میگه دیگه همچین قلطی نکن😂🤌🏻
۶۲.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.