شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کند

شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کند
در تنور داغ آغوشت ، چه نازی می کند

در تو می پیچد تمام واژه های پیکرش
در میان بوسه هایت یکه تازی می کند

می شود آن کس که باید باشد و باید شود
عاشقی را پیش چشمت صحنه سازی می کند

مثل مجنون می شود در پاره ای از لحظه ها
چون که لیلا دائماً عاشق نوازی میکند

شعر من ... آری ... تو باشی . جور دیگر میشود
وصف غم ها را فقط با فعل ماضی میکند

بی خیال درد و غمهای درونی می شود
چون تو هستی ، ادعای بی نیازی میکند

دیدگاه ها (۲)

زیر باران قدم زدنهـوای بـاران دارددلـی کـه بـی هـوا بـه کوچـ...

یاد بگیر عزیزِ من به زبان اگر آوردی دوستت دارم راحواست باشد ...

صندلی ات را کنار صندلی ام بگذار...همنشینی با تــــــــــو یع...

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ...به ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﺗﺎ بیکران در کوچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط