ما فکر می کردیم

ما فکر می ‌کردیم
جهان
از تنهایی مان
بزرگ تر است
چمدان برداشتیم
و راه افتادیم ...
به هر کجا که رسیدیم
تنهایی
دهان باز کرد
و جهان
از چمدان مان
ریخت...
دیدگاه ها (۲)

من اِمشب با تو می گویـَمهمه ناگفته هایَـم رادَمی با تو به سر...

آلـــــیس...ســرزمین عجایـبت را ول کن... برگرد... اینجا تغیی...

+غمگین تر از این که بیایی و کسی از اومدنت خوشحالنشه چیه؟!!!-...

اَحمَـق بُودَنـاَز جــایےشـروعـ میشـہ کـہ بگۍایـن یڪی بـا بق...

عزیز دلم پریشونم و به زیبایی تو فکر می کنم...دوست داشتم که ت...

حسّ و حال همه‌ی ثانیه‌ها ریخت به همشوق یک رابطه با حاشیه‌ها ...

سکوت کن... فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری،این مردم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط