بینم چو رخش گریهی شادی کنم آغاز

بینم چو رُخش، گریه‌ی شادی کنم آغاز
چون ابر که چشمش به بهار افتد و گرید
دیدگاه ها (۱)

بسپار به دستان من این خرمن مو را من زاده شدم ساقه ی گندم بشم...

من خودم دیدم تمامِ شب چراغش روشن‌ استرفتنت را کوچه هم باور ...

من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم!

خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوندکاش گاهی برای همیشه خو...

در این روز خجسته خوش روح شد احوالهکند دوستان شادی چو دشمنگری...

امروز اسکیز مهم ترین جایزه ماما رو برد بخاطر سختی هایی که کش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط