هر شب

هر شب 
خيال ميكنم دارمَت...
كنارِ خودم...
برايت چاى ميريزم و
شروع ميكنم از روزمرگى‌هايم سخن گفتن
هر روز
چشم باز ميكنم
چاىِ يخ كرده‌ات را سر ميكشم
و با نداشتنت خيلى منطقى كنار مى‌آيم
اين زندگىِ منِ بعد از توست .
دیدگاه ها (۱)

باور نداشتم که زنی بتواندشهری را بسازد و به آنآفتاب و دریا ب...

می شود فقط کمیمواظب احساس من باشیتا از بيم دلتنگی پر پر نشود...

آرامشم باش وبا آغوشتخیالی ازشب بوسه هایت را روی گونه هایم به...

نمی‌خواستم این عشق را فاش کنمنمی‌خواستمناگاه به خود آمدم دید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط