هر شب خيال ميكنم دارمَت...كنارِ خودم...برايت چاى ميريزم وشروع ميكنم از روزمرگىهايم سخن گفتنهر روزچشم باز ميكنمچاىِ يخ كردهات را سر ميكشمو با نداشتنت خيلى منطقى كنار مىآيماين زندگىِ منِ بعد از توست .