تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا

تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد .
افسار شتر را هم مرد عربی می کشید که از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام به زمزمه به تاجر انگلیسی فحش می داد ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت راهنمای کاروان هم بود !

تاجر از مترجمش پرسید مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت : به شما فحش می دهد و نفرین می کند

تاجر گفت این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟ مترجم پاسخ داد : نه کارش را به خوبی انجام میدهد !

تاجر لبخندی زد و گفت بگذار هر چه می تواند نفرین کند و چند نفرین انگلیسی هم یادش بده !
دیدگاه ها (۲)

جوانی تعریف می کرد: با پدرم بحثکردم و صداها بالا رفت.از هم ج...

🔹 روزی شخصی از عارفی سؤال کرد: 🍃 چرا ما امام زمان را نمی‌بین...

"الفبای حق ‌کُشی"- خانم "الف" به بانک می‌رود. نوبت می‌گیرد. ...

تاحالادقت کردین؟آقا یه اشتباه میکنه. ...خانمه سرش داد میزنه....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط