خدایا

خدایا !
دلم میخواهد
دفتر مشقم را باز ڪنم ، و دوباره
تمرین ڪنم
الفبای زندگی را
من ؛ چیزی شبیه ِ " زندگی ڪردن " را
فراموش ڪرده ام
میخواهم خط ، خطی ڪنم تمام آن
روزهایی ڪه دلم را شڪست
دلم میخواهد ؛
اگر معلم گفت : در دفتر نقاشیتان هر
چه میخواهید ، بڪشید
این بار ،"تنها و تنها
نردبانی بڪشم
به سوی تو....
دیدگاه ها (۱)

ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﻴﭻ آدمی ﻧﺸﻮ ﻭ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭﺵنکن ،حتی ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻨﺖ...

#خواب دیدم روی #بالِش #چشم درچشم توام...از #سَرشب ڪَونہ های...

میان خاطرات بی شمارمانای آشنا!به بودنت ادامه بدهاز اولین آغو...

تـو فصل پنجم عمر منی،و تقویممبه شـوق توسـت کهتکرار میشود هر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط