خیالت کافیست

خیالت کافی‌ست
تا وسط این گرما
و در صحرایی که انتها ندارد،
بی‌نیاز باران باشم.
جوانه بزنم و هر ثانیه با تو بودن را میوه بدهم.
اطرافم را آبادی بگیرد،
کودکان از شاخ و برگ‌هایم بالا بروند،
راه آهن از کنارم رد شود
و تجارت رونق بگیرد.
می‌بینی؟
خیالت اینگونه است...!
تو که قصد آمدن نداری
من هم همیشه سبز نخواهم ماند.
روزی خشک می‌شوم و تیشه به اندامم میزنند!
مگر نمی‌توان کاغذ بود؟
لااقل کودکان آبادی
عاشقانه‌هایم را از یاد نخواهند برد...!

#مهران_رمضانیان
دیدگاه ها (۴)

پس از این‏هر نور لطیفی که مرا لمس کند‏تو خواهی بود #سیروس_آت...

کدام یک حقیقی ترند !؟خاطرات خوش یا خاطرات تلخ؟ عاقبت به این ...

عاشقِ کبوتر بود !می گفت پرنده ای "وفادار" تر از آن نیست .رها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط