شرحی مختصر بر قسمتی کوتاه از وصایای پر مغز یک شهید
شرحی مختصر بر قسمتی کوتاه از وصایای پر مغز یک #شهید
بخشی از وصیت نامه پر مغز شهید #روح_الله_قربانی : «چیزی که نمیدانید #عمل نکنید،
ادای کسی را ( و چیزی را که نمیدانید) در نیاورید.
بدون #علم درست وارد کاری نشوید، مخصوصاً #دین ؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد...»
پ ن : بعضی کلمات در عین سادگی یک ابهت و یک نورانیت خاصی دارند.
همین پنج عنوانی که روح الله عزیز مطرح کرده اند یک سعادت نامه عقلی و شرعی و تجربی است.
یکم : عمده ی گرفتارهای جامعه از علم بی عمل و عمل بدون علم است. اگر بگویی چرا ده بیست سال از عمرت را دنبال فلان علم و فلان شخص و فلان کتاب و فلان شاعر و فلان هنرمند دویدی نهایتا می گوید که رفتار او با آگاهی و تحقیق و بررسی نبوده و یک طرفه به محضر آن مدعی رسیده و سالها ادامه داده، ادامه ای پر از تردید بعلل مختلف. و جبران عمر و دیگر مسائل مشکل است.
دوم: ادا در نیاورید. در جوامع و خصوصا جامعه ی ما خیلی وخدها آنها که چیزی سرشان می شود کنار ایستاده اند و آنها که جز ورقی نخوانده اند مانند پول خرد سر و صداها می کنند. و همین بند صدها مصداق دارد و هزاران مصدوم، مصدومانی که در چاله ی اهل ادا افتاده اند. مثل طلبه ای که ادای مکانیک ها و پزشک ها را در می آورد و مثل دانشجو و طلبه تازه کاری که ادای فقها و علما را در می آورد. یا فلسفه خوانده ای که شارع و مفسر می شود یا کارشناس کشاورزی که بانکداری می کند! یا فقیهی که ادای روشنفکرها و هنرمندان را در می آورد. همه گرفتار اداها هستیم، همه گرفتاریم و قصد بیرون رفتن هم نداریم.
سوم: بدون علم درست و بدون مقدمات صحیح و بدون ارکان معتبر وارد چیزی نشوید. نرو با اموال کل عمرت را یک مغازه و سر قفلی روی هوا بخر که نتوانی بفروشی، نرو سراغ شغلی که در آن شاگردی نکرده ای و عمر و سرمایه ات را هدر نده. قبل از انتخاب فلان رشته علمی یا انسانی، ببین اعتبار آن علم نزد بزرگان و معتمدین دین و عقلای جامعه چقدر است. برای اهل ایمان حقیقی و عاقلان واقعی همه چیز پول نیست. تو حاضری جاسوس باشی و ماهی صد میلیون بگیری؟ ورود تو به علم و ورود تو به ازدواج و ورود تو به شغل و دیگر امور مهم زندگی برای پول و مدرک نباشد. حتی اگر مذهبی غلیظ هم نیستی در انتخاب ها عقل و وجدان و تجارب معتمدین را کنار مگذار. با خودت صادق و شفاف باش و مقدمات ورودی امور مهمه را خوب بسنج و البته شکاک و ترسان هم نشو، فاذا عزمت فتوکل علی الله.
چهارم: "مخصوصا دین" تاکید بر اهمیت موضوع سوم در عنوان دین است. که خوب نگاه کن دین خود را از چه کتابی و چه عالمی و چه معلمی و چه کتابی و چه مرام و چه دسته ای می گیری، برای دین خودت ارزش قائل باش. بی خود برای خودت دین سازی نکن و باید و نبایدهای هپروتی نساز و بیهوده هم دین حقیقی را تعطیل و خلاصه و بی یال و اشکم نکن. اصول و فروع دین خود را درست بفهم و درست اجرا کن. دین و عقاید باید موتور محرکه ی تو و زندگی تو باشد نه کیسه ای سنگین و ملال آور که وبال تو باشد نه بال تو!
پنجم: همیشه آگاهانه و عاقلانه شروع کن و ادامه بده، عقل و وجدان و دین و تجربه می گوید هر چیزی اصولی دارد و فروعی، هر چیزی اهم دارد و مهم دارد و معمولی و تفریحی و کم ثمر و بیهوده و مضر و.. ، اهم و مهم را متن زندگی خود کن و البته کسالت و خستگی و تفریح را هم در طبع بشری خود لحاظ کن. در دین هم ابتدا اصول و فروع دین و کبائر را بخوبی بشناس و اجرا کن. البته این گونه نباشد که سی سال به اسم توجه به کبائر و واجبات از قید مستحبات و نوافل و زیارات بگذری و عملا همان اهم و مهم را هم ترک کرده باشی. نه! مثل آن جوانی که میداند اول باید دروس تخصصی را بخواند بعدا عمومی، اما در نهایت هم در اثر ترس و استرس یا سستی یا برنامه غلط و.. هم از تخصصی بماند و هم از عمومی! نه خود را از هدف بترسان و نه از هدف غافل شو! الغرض حرف بسیار است و شنونده کم و عمل کننده نادر و نایاب. و السلام علیکم.
بخشی از وصیت نامه پر مغز شهید #روح_الله_قربانی : «چیزی که نمیدانید #عمل نکنید،
ادای کسی را ( و چیزی را که نمیدانید) در نیاورید.
بدون #علم درست وارد کاری نشوید، مخصوصاً #دین ؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد...»
پ ن : بعضی کلمات در عین سادگی یک ابهت و یک نورانیت خاصی دارند.
همین پنج عنوانی که روح الله عزیز مطرح کرده اند یک سعادت نامه عقلی و شرعی و تجربی است.
یکم : عمده ی گرفتارهای جامعه از علم بی عمل و عمل بدون علم است. اگر بگویی چرا ده بیست سال از عمرت را دنبال فلان علم و فلان شخص و فلان کتاب و فلان شاعر و فلان هنرمند دویدی نهایتا می گوید که رفتار او با آگاهی و تحقیق و بررسی نبوده و یک طرفه به محضر آن مدعی رسیده و سالها ادامه داده، ادامه ای پر از تردید بعلل مختلف. و جبران عمر و دیگر مسائل مشکل است.
دوم: ادا در نیاورید. در جوامع و خصوصا جامعه ی ما خیلی وخدها آنها که چیزی سرشان می شود کنار ایستاده اند و آنها که جز ورقی نخوانده اند مانند پول خرد سر و صداها می کنند. و همین بند صدها مصداق دارد و هزاران مصدوم، مصدومانی که در چاله ی اهل ادا افتاده اند. مثل طلبه ای که ادای مکانیک ها و پزشک ها را در می آورد و مثل دانشجو و طلبه تازه کاری که ادای فقها و علما را در می آورد. یا فلسفه خوانده ای که شارع و مفسر می شود یا کارشناس کشاورزی که بانکداری می کند! یا فقیهی که ادای روشنفکرها و هنرمندان را در می آورد. همه گرفتار اداها هستیم، همه گرفتاریم و قصد بیرون رفتن هم نداریم.
سوم: بدون علم درست و بدون مقدمات صحیح و بدون ارکان معتبر وارد چیزی نشوید. نرو با اموال کل عمرت را یک مغازه و سر قفلی روی هوا بخر که نتوانی بفروشی، نرو سراغ شغلی که در آن شاگردی نکرده ای و عمر و سرمایه ات را هدر نده. قبل از انتخاب فلان رشته علمی یا انسانی، ببین اعتبار آن علم نزد بزرگان و معتمدین دین و عقلای جامعه چقدر است. برای اهل ایمان حقیقی و عاقلان واقعی همه چیز پول نیست. تو حاضری جاسوس باشی و ماهی صد میلیون بگیری؟ ورود تو به علم و ورود تو به ازدواج و ورود تو به شغل و دیگر امور مهم زندگی برای پول و مدرک نباشد. حتی اگر مذهبی غلیظ هم نیستی در انتخاب ها عقل و وجدان و تجارب معتمدین را کنار مگذار. با خودت صادق و شفاف باش و مقدمات ورودی امور مهمه را خوب بسنج و البته شکاک و ترسان هم نشو، فاذا عزمت فتوکل علی الله.
چهارم: "مخصوصا دین" تاکید بر اهمیت موضوع سوم در عنوان دین است. که خوب نگاه کن دین خود را از چه کتابی و چه عالمی و چه معلمی و چه کتابی و چه مرام و چه دسته ای می گیری، برای دین خودت ارزش قائل باش. بی خود برای خودت دین سازی نکن و باید و نبایدهای هپروتی نساز و بیهوده هم دین حقیقی را تعطیل و خلاصه و بی یال و اشکم نکن. اصول و فروع دین خود را درست بفهم و درست اجرا کن. دین و عقاید باید موتور محرکه ی تو و زندگی تو باشد نه کیسه ای سنگین و ملال آور که وبال تو باشد نه بال تو!
پنجم: همیشه آگاهانه و عاقلانه شروع کن و ادامه بده، عقل و وجدان و دین و تجربه می گوید هر چیزی اصولی دارد و فروعی، هر چیزی اهم دارد و مهم دارد و معمولی و تفریحی و کم ثمر و بیهوده و مضر و.. ، اهم و مهم را متن زندگی خود کن و البته کسالت و خستگی و تفریح را هم در طبع بشری خود لحاظ کن. در دین هم ابتدا اصول و فروع دین و کبائر را بخوبی بشناس و اجرا کن. البته این گونه نباشد که سی سال به اسم توجه به کبائر و واجبات از قید مستحبات و نوافل و زیارات بگذری و عملا همان اهم و مهم را هم ترک کرده باشی. نه! مثل آن جوانی که میداند اول باید دروس تخصصی را بخواند بعدا عمومی، اما در نهایت هم در اثر ترس و استرس یا سستی یا برنامه غلط و.. هم از تخصصی بماند و هم از عمومی! نه خود را از هدف بترسان و نه از هدف غافل شو! الغرض حرف بسیار است و شنونده کم و عمل کننده نادر و نایاب. و السلام علیکم.
۲.۸k
۰۶ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.