اگر میشد به شهر کودکیها بازگشت اینبار

اگر می‌شد به شهر کودکی‌ها بازگشت این‌بار
نمی‌بستم به پای بادبادک‌های خندان نخ


فاضل_نظری
دیدگاه ها (۳)

میزی برای کار ؛ کاری برای تخت !تختی برای خواب ؛ خوابی برای ج...

مثل هر شب مانده ام در حسرت یک شب بخیر..گاه آدم بی قرار چیزها...

شست باران همه‌ی کوچه خیابان‌ها راپس چرا مانـــده غمت بر دلِ ...

گاهی فقط بیخیال باش...وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی.....

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

پنجره ها را که باز کردمسرد بودتنم لرزیداز این کوچه ی لخت و ع...

این نامه ی آخر استپس از آن نامه یی وجود نخواهد داشتاین واپسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط