تیله های مشکی🌚🍃 پارت 9🖤⛓️
تیلههایمشکی🌚🍃
پارت 9 🖤⛓️
(صب)
مهدیس:
از خواب بیدار شدم یه آبی ب صورتم زدم گوشیمو نگا کردم دیدم نیکا و دیا و عسل کلی پیام دادن...کجایی و چیکارمیکنی و چرا نیستی و اینا...
یه پیام تو گروه براشون گذاشتم:
بچه ها من خوبم...رو در رو صبت میکنیم:)
یه زنگ ب نیکا زدم...
(+مهدیس*نیکا)
*الو مهدیس عنتر سگ کدوم قبرستونی...انقد غریبه شدم ک دیشب ب رضا همه چیو گفتی ب من نگفتی... خلی عنی:)
+نیکا همو بوسیدیم:)
*چیییییی؟! عررررر... جییییخ باورم نمشهههه... ولی... مهشاد چی؟! مگ زنش نی؟!
+تعریف میکنم بیا خونه
*باششش
قطع کردم...نمیدونم چرا ولی دلم نمیخوای ب دیا و عسل بگم...نیکا با همه رفیقام فرق داشت...
گوشیمو گذاشتم بلن شدم برم قهوه درس کنم ک نیکا اومد یه قهوه باهم بخوریم...قهوه رو درس کردم ک یهو گوشیم زنگ خورد... دیا بود... وای نکنه فهمیده من بهش نگفتم... خاک تو سرم شد😐🗿
جواب دادم...
(+دیا*مهدیس)
*الو
+مهدیس یه خبر خووووش
*چیشده!
+مهشاد و مهراب یه دعوای بد کردن الانم مهراب خونه منهههه
*چیییی! کصخل جلوی اون داری با من حرف میزنی😐🚶🏻♀️
+نه بابااااا من تو اتاقم اون تو سالنه:)
*خو ک چی...فک کردی من خوشحالم الن...هه!
+من ک میدونم از درون مث چی خوشحالی ولی باش ت فک کن من خوشحال نشدنتو باور کردم:)
*خوشحال نشدم دیا! النم قط کن مهمون دارم...
یهو صدای مهراب اومد...
("مهراب)
" مهمونت کیه😡
از دورم صدای دیا میمومد ک میگف بده... گوشیمو بده و اینا
*امیر میخواد بیاد...تازشم به تو چه!
"من چیزمو میکنم تو حلق اون امیر حالا وایسا...
*هه بیا بکن!
دیا گوشیو گرف...
+وای مهدیس ببخشید... مهراب... مهراب کجا رفتی... وای مهدیس فک کنم داره میاد خونه تو...
*گمشو دیانا ریدی:)
قط کرد... وای من حالا چیکار کنم اگه بیاد ببینه امیر اینجا نیس آبروم میره دروغم لو میره😐💔
گوشیمو برداشتم زنگ زدم ب امیر...
(+امیر*مهدیس)
+الو جان
*امیییییر بهت نیاز دارمممم:))))
+چته چیشده
*ببین من ب مهراب گفتم تو خونمی بعدم غیرتی شده داره میاد میتونی سریع بیای اینجا؟
+باش 5 دقه دیگه اونجام:)
*فق عجله کنننن
خب خب خب پارت بسیااااار مزخرفی بوددد ولی خو نوشتم🗿🚶🏻♀️
ببخشید ک تو کاور محردیس نداریم کاور نداشتم🗿🚶🏻♀️
پارت 9 🖤⛓️
(صب)
مهدیس:
از خواب بیدار شدم یه آبی ب صورتم زدم گوشیمو نگا کردم دیدم نیکا و دیا و عسل کلی پیام دادن...کجایی و چیکارمیکنی و چرا نیستی و اینا...
یه پیام تو گروه براشون گذاشتم:
بچه ها من خوبم...رو در رو صبت میکنیم:)
یه زنگ ب نیکا زدم...
(+مهدیس*نیکا)
*الو مهدیس عنتر سگ کدوم قبرستونی...انقد غریبه شدم ک دیشب ب رضا همه چیو گفتی ب من نگفتی... خلی عنی:)
+نیکا همو بوسیدیم:)
*چیییییی؟! عررررر... جییییخ باورم نمشهههه... ولی... مهشاد چی؟! مگ زنش نی؟!
+تعریف میکنم بیا خونه
*باششش
قطع کردم...نمیدونم چرا ولی دلم نمیخوای ب دیا و عسل بگم...نیکا با همه رفیقام فرق داشت...
گوشیمو گذاشتم بلن شدم برم قهوه درس کنم ک نیکا اومد یه قهوه باهم بخوریم...قهوه رو درس کردم ک یهو گوشیم زنگ خورد... دیا بود... وای نکنه فهمیده من بهش نگفتم... خاک تو سرم شد😐🗿
جواب دادم...
(+دیا*مهدیس)
*الو
+مهدیس یه خبر خووووش
*چیشده!
+مهشاد و مهراب یه دعوای بد کردن الانم مهراب خونه منهههه
*چیییی! کصخل جلوی اون داری با من حرف میزنی😐🚶🏻♀️
+نه بابااااا من تو اتاقم اون تو سالنه:)
*خو ک چی...فک کردی من خوشحالم الن...هه!
+من ک میدونم از درون مث چی خوشحالی ولی باش ت فک کن من خوشحال نشدنتو باور کردم:)
*خوشحال نشدم دیا! النم قط کن مهمون دارم...
یهو صدای مهراب اومد...
("مهراب)
" مهمونت کیه😡
از دورم صدای دیا میمومد ک میگف بده... گوشیمو بده و اینا
*امیر میخواد بیاد...تازشم به تو چه!
"من چیزمو میکنم تو حلق اون امیر حالا وایسا...
*هه بیا بکن!
دیا گوشیو گرف...
+وای مهدیس ببخشید... مهراب... مهراب کجا رفتی... وای مهدیس فک کنم داره میاد خونه تو...
*گمشو دیانا ریدی:)
قط کرد... وای من حالا چیکار کنم اگه بیاد ببینه امیر اینجا نیس آبروم میره دروغم لو میره😐💔
گوشیمو برداشتم زنگ زدم ب امیر...
(+امیر*مهدیس)
+الو جان
*امیییییر بهت نیاز دارمممم:))))
+چته چیشده
*ببین من ب مهراب گفتم تو خونمی بعدم غیرتی شده داره میاد میتونی سریع بیای اینجا؟
+باش 5 دقه دیگه اونجام:)
*فق عجله کنننن
خب خب خب پارت بسیااااار مزخرفی بوددد ولی خو نوشتم🗿🚶🏻♀️
ببخشید ک تو کاور محردیس نداریم کاور نداشتم🗿🚶🏻♀️
۴۲.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.