فیک کور پارت۴۲
ا/ت:نه...نه... .
دکتر:چیشده؟
پرستار:دکتر مریض حالشون خوب نیست انگار منگن.
ا/ت:من باید برم.(پامیشه و میشینه.)
دکتر:نه خانم ا/ت شما باید استراحت کنید.
ا/ت:نه...نه من باید برم شماها متوجه نیستید.
دکتر:یه ارامبخش بهش طزریق کنید.
ا/ت مقاومت میکنه برای همین پرستارا دستو پاشو میگیرن و دکتر ارامبخشو طزریق میکنه و بعد چند دقیقه اثر میکنه و ا/ت دوباره به خواب نازش میپردازه.
شوگا میره پیش بقیه ی اعضا.
ار ام:شوگا کجا بودی؟
شوگا:رفتم یکم هوا بخورم.حالم خوب نبود.
وی:الان بهتری؟
شوگا:اره بهترم.
جین:بچه ها اینجارو.
تلویزیون.
خبرنگار:امروز مامور خانم ا/ت به محل حادثه امدند و بعد از پرس و جو از خبرنگار ما ناپدید شدند.
گفته میشه که این مامور به صورت پنهانی با اعضای بی تی اس در ارتباط است چون امروز بعد از ناپدید شدن به اداره پلیس رفتند و انگار که یک نفر که هویتش فعلا فاش نشده به ایشون چاقو زده و حال ایشون در بیمارستان بستری هستند و بعد از به هوش امدن ایشان ازشون بازجوی می شود تا خبرهای دیگر به درود.
پایان اخبار.
جین:شوگا کار تو که نبوده؟
شوگا:نه!من فقط رفته بودم که یکم هوا بخورم.
وی:جین بهتر نیست بجای شک کردن بهم دیگه یه فکری به حال پولای که الان داریم بکنیم.
ار ام:بچه ها بس کنید ما که میدونیم اون باما در ارتباط نیست، پس بسه!
جین:اما اگر به ا/ت شک کنن و بازداشتش کنن چی؟
شوگا:هیچی.
جیمین یهو از اتاق تاریکی که توش بود میاد بیرون.
جیمین:اگر قبل بازداشتش بخواد مارو گیر بندازه چی؟
وی:نمیتونه.اون الان تو بیمارستان بستریه!
ار ام:وی راست میگه.
جین:ولی اگر دستگیرش نکنچی؟وی:اونجوری میاد و خودمونو دستگر میکنه!
جیمین:چرا خودمونو خلاص نکینم؟
شوگا:چی؟
وی:ولش کنید الان حالش زیاد خوب نیست.
جیمین:چرا اتفاقا الان خیلی هم خوبم.ببینید اگر دستگیرش نکن میاد و مارو دستگیر میکنه پس بهتر قبل از اینکه اون مارو پیدا کنه و دستیگرمون بکنه ما رو پیدا کنیم و خلاصش کنیم؟
جین:جیمین خوبی؟این کس که میگی ا/ت ها!
جیمین:من نمیدونم. خودتون به پیشنهاد من فکر کنید،فقط باید اینکارو خودم شخصا انجام بدم.
بقیه ی اعضا:... .
جیمین توی اتاق و بقیه ی اعضا هم باهم شروع میکنن صحبت کردن.
وی:این الان حالش خوب نیست یه چیزی میگه ولی بعدا مطمعنم پشیمون میشه.
جین:اره.
ار ام:اما بچه ها این به نفع همه ست.
شوگا:منم با جیمین موافق چون اونوقت ا/ت میاد سراغ ما.
وی:من نمیدونم ولی بدونید من از اول مخالف بود پس هرچی بشه پای خودتونه.
جین:منم باید فکر کنم.
ار ام:باشه عجله نکنید.
جیمین از تو اتاق میگه:دو روز بهتون وقت میدم،بهم خبر بدید.
وی:ای خدا.(دستشو میزاره روی سروچشاش و یه نفس عمیق میکشه.)
لایک♠️
#فیک_بی_تی_اس #فیک
دکتر:چیشده؟
پرستار:دکتر مریض حالشون خوب نیست انگار منگن.
ا/ت:من باید برم.(پامیشه و میشینه.)
دکتر:نه خانم ا/ت شما باید استراحت کنید.
ا/ت:نه...نه من باید برم شماها متوجه نیستید.
دکتر:یه ارامبخش بهش طزریق کنید.
ا/ت مقاومت میکنه برای همین پرستارا دستو پاشو میگیرن و دکتر ارامبخشو طزریق میکنه و بعد چند دقیقه اثر میکنه و ا/ت دوباره به خواب نازش میپردازه.
شوگا میره پیش بقیه ی اعضا.
ار ام:شوگا کجا بودی؟
شوگا:رفتم یکم هوا بخورم.حالم خوب نبود.
وی:الان بهتری؟
شوگا:اره بهترم.
جین:بچه ها اینجارو.
تلویزیون.
خبرنگار:امروز مامور خانم ا/ت به محل حادثه امدند و بعد از پرس و جو از خبرنگار ما ناپدید شدند.
گفته میشه که این مامور به صورت پنهانی با اعضای بی تی اس در ارتباط است چون امروز بعد از ناپدید شدن به اداره پلیس رفتند و انگار که یک نفر که هویتش فعلا فاش نشده به ایشون چاقو زده و حال ایشون در بیمارستان بستری هستند و بعد از به هوش امدن ایشان ازشون بازجوی می شود تا خبرهای دیگر به درود.
پایان اخبار.
جین:شوگا کار تو که نبوده؟
شوگا:نه!من فقط رفته بودم که یکم هوا بخورم.
وی:جین بهتر نیست بجای شک کردن بهم دیگه یه فکری به حال پولای که الان داریم بکنیم.
ار ام:بچه ها بس کنید ما که میدونیم اون باما در ارتباط نیست، پس بسه!
جین:اما اگر به ا/ت شک کنن و بازداشتش کنن چی؟
شوگا:هیچی.
جیمین یهو از اتاق تاریکی که توش بود میاد بیرون.
جیمین:اگر قبل بازداشتش بخواد مارو گیر بندازه چی؟
وی:نمیتونه.اون الان تو بیمارستان بستریه!
ار ام:وی راست میگه.
جین:ولی اگر دستگیرش نکنچی؟وی:اونجوری میاد و خودمونو دستگر میکنه!
جیمین:چرا خودمونو خلاص نکینم؟
شوگا:چی؟
وی:ولش کنید الان حالش زیاد خوب نیست.
جیمین:چرا اتفاقا الان خیلی هم خوبم.ببینید اگر دستگیرش نکن میاد و مارو دستگیر میکنه پس بهتر قبل از اینکه اون مارو پیدا کنه و دستیگرمون بکنه ما رو پیدا کنیم و خلاصش کنیم؟
جین:جیمین خوبی؟این کس که میگی ا/ت ها!
جیمین:من نمیدونم. خودتون به پیشنهاد من فکر کنید،فقط باید اینکارو خودم شخصا انجام بدم.
بقیه ی اعضا:... .
جیمین توی اتاق و بقیه ی اعضا هم باهم شروع میکنن صحبت کردن.
وی:این الان حالش خوب نیست یه چیزی میگه ولی بعدا مطمعنم پشیمون میشه.
جین:اره.
ار ام:اما بچه ها این به نفع همه ست.
شوگا:منم با جیمین موافق چون اونوقت ا/ت میاد سراغ ما.
وی:من نمیدونم ولی بدونید من از اول مخالف بود پس هرچی بشه پای خودتونه.
جین:منم باید فکر کنم.
ار ام:باشه عجله نکنید.
جیمین از تو اتاق میگه:دو روز بهتون وقت میدم،بهم خبر بدید.
وی:ای خدا.(دستشو میزاره روی سروچشاش و یه نفس عمیق میکشه.)
لایک♠️
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۴.۷k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.