ده سال دیگرنه بیست سال دیگر

ده سال دیگرنه، بیست سال دیگر،
روی پل عابرپیاده جلویت رامیگیرم،
رودررو به تومیگویم؛
یادم تو رافراموش وبعدمیروم!
پسرت ازتومیپرسد،
مادراین که بود؟
میگویی دیوانه بود،
پسرم دیوانه!
دیدگاه ها (۲)

دستانم را بگیر...تا فراسوی تاریکی گذر کنیم،وراهی شهر ستاره ه...

🔴 آقایان بدانند📍 زنها مثل گوشی موبایلند باید آنها را با یک د...

شب و روز در خیالی و ندانمت کجـایی...!🙂 ♥ ️✨ #شبت_بخیر ✨ ♥ ️...

❖ چے تو چِشمات دارے کهـ👀 ❖ مَنـو اینجـــورے مےگیــرهـ🙃 ❖ هَم...

پارت 4فیک دوست پسر اجاره ای((ویو کوک)) سوار ماشینم شدم و راه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط