بغضم به فریادم برس آرام ویران میشوم

بغضم به فریادم برس، آرام ویران میشوم
در این سرای بی کسی هر روز نالان میشوم

گفتم زمانی بگذرد، دردم فروکش میکند
با هر ‌نسیم خاطره، انگار طوفان میشوم

غربت ز هر دیوار و در، صد حلقه بر در می زند
آخر شبی من بیخبر سر به بیابان میشوم

تا کی کنم پنهان زخلق این گریه های تلخ را
هر شب شبیه ابرها پنهانی گریان میشوم

آشوب میگیرد مرا وقتی کنارم نیستی
همچون سیه مویی ز باد هردم پریشان میشوم

یاد تو در آغوش من آتش به جانم میزند
اشکم چه رقصی میکند وقتی که "باران" میشوم?
دیدگاه ها (۶)

ای شمع بزم، دوش چرا میگریستی؟پروانه عاشق است، تو سرگرم کیستی...

بزرگترین زندانی که انسانها در آن زندگی می کنند، ترس از تفکر ...

گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خندهنه فریاد آرامت میکند و نه ...

- گل گفت : امروز یکی بهم گفت چه گل خوشگلی+ شازده کوچولو گفت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط