ep1
ep1
بریم بمیریم:|
............(از دید آری)
جیغ >< هارا هارا سایه بهوش اومد
سایه سایه؟
سایه: بله
وای هارا گفت بله:|
هارا: می خواستی بگه نخیر!
هارای بی احساس انگار نه انگار سایه دوستشه
مثل ازراعیل من میمونه:|
دست کردم تو موهای فرفری سایه
بهتری؟
سایه: تصادف کردم درسته؟
بلی و باید بگم عاقا پسر هممونو سکته دادی
خندید
+خانوما؟
صدای جکسون وانگ بود . پسر رییس بیمارستان. خودش دکتر نبود مدیر مالی بود.
هارا اخم کرد: فرمایش
هارا بدش میومد ازش و از اینکه من اینجا کار میکردم بیشتر
جکی : مریضتون بهوش اومد؟ دکتر آری رو کار داره
هارا:اولا آرزو خانوم:| دوما مگه کوری اوناها با چشمای وزغیش
لبمو گزیدم به فارسی گفتم هارا خفه شو
هارا چشاشو تنگ کرد . یعنی تو خوبی بیشین سرجات برج میلاد تو ساختی
سایه جابه جا شد و رو تخت نشست
سایه: به شما چه مربوط حالا؟
یاااا اینا چرا اینطوری میکنن
بچه هااا. از دادم دوتایی خفه شدن منم رفتم برگه های ترخیص سایه رو بیارم
...........
تموم شد چطور بود؟؟؟
بریم بمیریم:|
............(از دید آری)
جیغ >< هارا هارا سایه بهوش اومد
سایه سایه؟
سایه: بله
وای هارا گفت بله:|
هارا: می خواستی بگه نخیر!
هارای بی احساس انگار نه انگار سایه دوستشه
مثل ازراعیل من میمونه:|
دست کردم تو موهای فرفری سایه
بهتری؟
سایه: تصادف کردم درسته؟
بلی و باید بگم عاقا پسر هممونو سکته دادی
خندید
+خانوما؟
صدای جکسون وانگ بود . پسر رییس بیمارستان. خودش دکتر نبود مدیر مالی بود.
هارا اخم کرد: فرمایش
هارا بدش میومد ازش و از اینکه من اینجا کار میکردم بیشتر
جکی : مریضتون بهوش اومد؟ دکتر آری رو کار داره
هارا:اولا آرزو خانوم:| دوما مگه کوری اوناها با چشمای وزغیش
لبمو گزیدم به فارسی گفتم هارا خفه شو
هارا چشاشو تنگ کرد . یعنی تو خوبی بیشین سرجات برج میلاد تو ساختی
سایه جابه جا شد و رو تخت نشست
سایه: به شما چه مربوط حالا؟
یاااا اینا چرا اینطوری میکنن
بچه هااا. از دادم دوتایی خفه شدن منم رفتم برگه های ترخیص سایه رو بیارم
...........
تموم شد چطور بود؟؟؟
۲.۱k
۰۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.