به من خیره نشو
به من خیره نشو
چشم های تو را که می بینم
کسی مرا می برد شیراز
می نشاند کنار حضرتش
و آرام در گوشم می گوید:
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم...
آه از آن غزلک چشم هایت...
وحید محمدیان
چشم های تو را که می بینم
کسی مرا می برد شیراز
می نشاند کنار حضرتش
و آرام در گوشم می گوید:
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم...
آه از آن غزلک چشم هایت...
وحید محمدیان
۶۷۰
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.