جونگکوک: هی نامجون هیونگ!(تقریبا بلند)
جونگکوک: هی نامجون هیونگ!(تقریبا بلند)
نامجون: آروم باش شوگا خوابه، بیدار میشه، بدبخت میشیم
جونگکوک:ببخشید(خیلی اروم)
نامجون: باشه حالا، چکارم داشتی؟
جونگکوک: اها، یادم رفت،(از اینجا به بعد بلند گفت) خونه آتیش گرفته! (خیلی بلند)
نامجون: یا هفت تن بنگتن بویز
شوگا: 😑چی شده بیام پارتون کنم
نامجون:...
جونگکوک: نامجون تو برو من حلش میکنم
نامجون: اتیشششششششششش
شوگا: آها)(ادامه ی خواب)
نامجون: چطور، چگونه، چرا، چگونه اینگونه شد
جونگکوک: نامجون شاید همه ی اینا رویا باشه بیا بخوابیم شاید از این رویا دربیایم
نامجون: باشه
(جونگکوک و نامجون در حال خوابیدن)
تهیونگ: جونگکوک چیشد کل آشپز خونه داره آتیش میگی. ...(با دیدن جونگکوک و نامجون حرفش قطع شد)
تهیونگ: خب دیگه همه دیوونه شدن
پایان؟
نامجون: آروم باش شوگا خوابه، بیدار میشه، بدبخت میشیم
جونگکوک:ببخشید(خیلی اروم)
نامجون: باشه حالا، چکارم داشتی؟
جونگکوک: اها، یادم رفت،(از اینجا به بعد بلند گفت) خونه آتیش گرفته! (خیلی بلند)
نامجون: یا هفت تن بنگتن بویز
شوگا: 😑چی شده بیام پارتون کنم
نامجون:...
جونگکوک: نامجون تو برو من حلش میکنم
نامجون: اتیشششششششششش
شوگا: آها)(ادامه ی خواب)
نامجون: چطور، چگونه، چرا، چگونه اینگونه شد
جونگکوک: نامجون شاید همه ی اینا رویا باشه بیا بخوابیم شاید از این رویا دربیایم
نامجون: باشه
(جونگکوک و نامجون در حال خوابیدن)
تهیونگ: جونگکوک چیشد کل آشپز خونه داره آتیش میگی. ...(با دیدن جونگکوک و نامجون حرفش قطع شد)
تهیونگ: خب دیگه همه دیوونه شدن
پایان؟
۷۴۰
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.