دود و آتش می کند غوغا به پا
دود و آتش می کند غوغا به پا
از نفس افتاده یار مرتضا
بین در افتاده احساس علی
بال و پر می زد گل یاس علی
از قفس مرغ علی زد بال و پر
گشته نقش سینه اش مسمار در
میخ در خون دلی را می مکید
سینه و بازوی زهرا را درید
در میان کوچه غوغائی شده
همسر حیدر تماشایی شده
می کند زهرا دفاع از مرتضا
شد شررباره میان کوچه ها
در میان کوچه ها آن بی حیا
می زند سیلی به ناموس خدا
با رسن بسته عدو دست تو را
می کشد جسم تو را در کوچه ها
شد شکسته عهد و پیمان علی
ریسمان باشد به دستان علی
ای دلا امشب بنال از واهمه
آمده عمر گلش بر خاتمه
#مذهبی
#یا_مهدی_ادرکنی
#یا_زهرا(س)
از نفس افتاده یار مرتضا
بین در افتاده احساس علی
بال و پر می زد گل یاس علی
از قفس مرغ علی زد بال و پر
گشته نقش سینه اش مسمار در
میخ در خون دلی را می مکید
سینه و بازوی زهرا را درید
در میان کوچه غوغائی شده
همسر حیدر تماشایی شده
می کند زهرا دفاع از مرتضا
شد شررباره میان کوچه ها
در میان کوچه ها آن بی حیا
می زند سیلی به ناموس خدا
با رسن بسته عدو دست تو را
می کشد جسم تو را در کوچه ها
شد شکسته عهد و پیمان علی
ریسمان باشد به دستان علی
ای دلا امشب بنال از واهمه
آمده عمر گلش بر خاتمه
#مذهبی
#یا_مهدی_ادرکنی
#یا_زهرا(س)
۱.۹k
۱۱ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.