روزی باز خواهی گشت ک دگر من نیستم

روزی باز خواهی گشت ک دگر من نیستم،
در پی خود رفته ام ،
ک بدانم بهر چه آمده ام ،من کیستم،
روزی باز خواهی گشت ک افتاده ام در بستر،
و تو خواهی فهمید نشدم بعدتو جز با غمت تو هم بستر ،
همه چشم فرو خواهیم بست زین جهان ،
من ک با چشم باز در فراغت بشدم خاکستر،
بشدم بازیچه ی دست باد،
شدم بازیچه ی دست موج ،
شدم خار گل زیبا ،
شدم آدم،شدم حوا ،
من شدم عطر خدا ،
من همه بودم،!
همه آنهایی ک رفتند،
همه آنهایی ک هستند،
و همه آنهایی ک خواهند رفت ،
تو نرو تو بمان مثل یک کوه بلند،
مثل یک صخره سخت...

#عرفان_وفایی
دیدگاه ها (۱)

هر کس با دید خودش زندگی می‌کند. تو برای خودت زندگی می‌کردی و...

«‏أنا لا أضعف‏ إلا حين أشتاقُ إليك...⁩»‏من کم نمی‌آورم‏مگر ز...

باران که می‌بارد،زمین پر می‌شود از عطر حضور تو،و خیالت بار د...

a rotten hair with a world you do not change💞 یہ تار موے گند...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط