چشمان دریایی
چشمان دریایی
♡p16.
هنوزم اغوشش رو دوست دارم ...
بغلش مثل قدیما امن و راحت بود ، دلم نمی خواست از بغلش جدا شم دیگه نمیتونم خودمو گول بزنم من هنوزم اغوشش رو دوست دارم :)♡
$ خیلی نگرانت بودم ...
فکر کردم ...هق...دیگه نمی بینمت...
@ :) نگران من ؟؟
$ اره دیگه ... هق ... کی بیدار شدی ؟
@ ها ؟؟ من ؟؟ الان بیدارم دیگه همین مهمه 😌🤭
= آقا از دیروز بیداره هوففف من میرم پیش دکتر بگم بیاد ...
راستی نکشش گناه داره 😁😆
$ از دیروزززز بعد من داشتم واسه تو گر...گریه میکردم ؟؟؟
@ نه...نه ... ات ؟؟؟ نرو...😟
اروم باش 😄 ببخشید خوب ؟ آروم باش
$ تهیونگگگگ
ویو ات
راستش اذیت و حرصی کردنشون به قدری برام لذت بخشه که میتونم کل عمرمو صرف همین کار کنم یاع یاع 😀😎
خیلی دوست داشتم بمونم و ببینم چی میشه اما باید میرفتم پیش دکتر واقعا حیف شد ..😁
= سلام ببخشید دکتر کجان؟
پرستار : الان صداشون میزنم ، ببخشید اسم مریضتون رو میشه بدونم؟
= آقای کیم تهیونگ
پرستار : برید اتاق الان میگم بیان
= ممنون
= تو مسیر داشتم به این فکر میکردم که اون دوتا الان چی کار میکنن رسیدم پشت در و تصمیم گرفتم یکم گوش کنم
@ برو اون ور تر اااِ
$ نمی رم حقته
@ بابا خیر سرم تازه عمل کردم !!
$ وقت دیروز به هوش اومدی یعنی خوبی
@ بابا الان دکتر میاد ابرومون می ره که ...
$ نگران نباش اون بامن حالا درش بیار
@ اما ....
$ اما نداره زود باش میخوام ببینم از دو روز پیش هیچی جز نوشیدنی نخوردم و تو هم باید جریمه شی ...
@خیلی خوب اما آروم بخور خوب ؟؟
= لعنت به ذهن منحرفت بیاد ات کار داره به جاهای باریک کشیده میشه بزار ....
ویو ادمین : ات خواست درو باز کنه که یه صدایی آروم از پشتش اومد ...
با ترس برگشت و با صورت چانگ وو که با فاصله یک میلی متری صورتش بود مواجه شد
= ایشش خدا بگم چی کارت کنه ترسیدم
× چی میکردی ؟؟؟
= اولا سلام دومن تو اینجا چی کار میکنی ؟؟
× واقعا ناراحت شدم نگفتی قراره وارث بابا باشی
= چی... کی بهت گفت ؟؟
× چی کار داری مهم اینه که فهمیدم
= از کی میدونی ؟
× از اون روز که رفتی ..
ولش کن حالا که من همچی رو میدونم بعدم مهم نیست من دیگه چشمم دنبال دار و ندار بابا نیست من تو این مدت خیلی فکر کردم میخوام بهت کمک کنم
= اما خطرناکه منم هنوز دوره اموزشیم رو تموم نکردم
× هوم خوب صبر میکنم حالا بگو اینجا چی میکنی ؟
= کوک و تهیونگ رو یادته؟
× همونایی که همیشه برات بستنی میخریدن ؟
= هوف اره بابا همونا تازه بعد مدت ها دیدمشون تهیونگ تا الان ریاست باند رو به عهده داشته کوک هم تازه آشتی کرده باهاشون یا بهتر بگم باهامون اما دیروز سر یکی از معموریت ها آسیب دیده و تازه به هوش اومده میشه کمکم کنی براشون کارای ترخیص شو انجام بدی ؟
× البته الان میام ...
=ممنون
♡p16.
هنوزم اغوشش رو دوست دارم ...
بغلش مثل قدیما امن و راحت بود ، دلم نمی خواست از بغلش جدا شم دیگه نمیتونم خودمو گول بزنم من هنوزم اغوشش رو دوست دارم :)♡
$ خیلی نگرانت بودم ...
فکر کردم ...هق...دیگه نمی بینمت...
@ :) نگران من ؟؟
$ اره دیگه ... هق ... کی بیدار شدی ؟
@ ها ؟؟ من ؟؟ الان بیدارم دیگه همین مهمه 😌🤭
= آقا از دیروز بیداره هوففف من میرم پیش دکتر بگم بیاد ...
راستی نکشش گناه داره 😁😆
$ از دیروزززز بعد من داشتم واسه تو گر...گریه میکردم ؟؟؟
@ نه...نه ... ات ؟؟؟ نرو...😟
اروم باش 😄 ببخشید خوب ؟ آروم باش
$ تهیونگگگگ
ویو ات
راستش اذیت و حرصی کردنشون به قدری برام لذت بخشه که میتونم کل عمرمو صرف همین کار کنم یاع یاع 😀😎
خیلی دوست داشتم بمونم و ببینم چی میشه اما باید میرفتم پیش دکتر واقعا حیف شد ..😁
= سلام ببخشید دکتر کجان؟
پرستار : الان صداشون میزنم ، ببخشید اسم مریضتون رو میشه بدونم؟
= آقای کیم تهیونگ
پرستار : برید اتاق الان میگم بیان
= ممنون
= تو مسیر داشتم به این فکر میکردم که اون دوتا الان چی کار میکنن رسیدم پشت در و تصمیم گرفتم یکم گوش کنم
@ برو اون ور تر اااِ
$ نمی رم حقته
@ بابا خیر سرم تازه عمل کردم !!
$ وقت دیروز به هوش اومدی یعنی خوبی
@ بابا الان دکتر میاد ابرومون می ره که ...
$ نگران نباش اون بامن حالا درش بیار
@ اما ....
$ اما نداره زود باش میخوام ببینم از دو روز پیش هیچی جز نوشیدنی نخوردم و تو هم باید جریمه شی ...
@خیلی خوب اما آروم بخور خوب ؟؟
= لعنت به ذهن منحرفت بیاد ات کار داره به جاهای باریک کشیده میشه بزار ....
ویو ادمین : ات خواست درو باز کنه که یه صدایی آروم از پشتش اومد ...
با ترس برگشت و با صورت چانگ وو که با فاصله یک میلی متری صورتش بود مواجه شد
= ایشش خدا بگم چی کارت کنه ترسیدم
× چی میکردی ؟؟؟
= اولا سلام دومن تو اینجا چی کار میکنی ؟؟
× واقعا ناراحت شدم نگفتی قراره وارث بابا باشی
= چی... کی بهت گفت ؟؟
× چی کار داری مهم اینه که فهمیدم
= از کی میدونی ؟
× از اون روز که رفتی ..
ولش کن حالا که من همچی رو میدونم بعدم مهم نیست من دیگه چشمم دنبال دار و ندار بابا نیست من تو این مدت خیلی فکر کردم میخوام بهت کمک کنم
= اما خطرناکه منم هنوز دوره اموزشیم رو تموم نکردم
× هوم خوب صبر میکنم حالا بگو اینجا چی میکنی ؟
= کوک و تهیونگ رو یادته؟
× همونایی که همیشه برات بستنی میخریدن ؟
= هوف اره بابا همونا تازه بعد مدت ها دیدمشون تهیونگ تا الان ریاست باند رو به عهده داشته کوک هم تازه آشتی کرده باهاشون یا بهتر بگم باهامون اما دیروز سر یکی از معموریت ها آسیب دیده و تازه به هوش اومده میشه کمکم کنی براشون کارای ترخیص شو انجام بدی ؟
× البته الان میام ...
=ممنون
۴.۸k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.