شعرهای من هوای گریه دارد بعد تو
شعرهای من هوای گریه دارد بعد تو
چشم این ابیات باید خون ببارد بعد تو
غنچه ی یاد تو پر پر گشت در ذهن بهار
باغبان رغبت ندارد گل بکارد بعد تو
روز را چشمم به در مانده است تا هنگام شب
تا سحر شب راستاره می شمارد بعد تو
رفتی و با رفتنت ذوق غزل پژمرده شد
کیست دارد این غزل را می نگارد بعد تو
اختیارم را به دست جام می دادم مدام
تا دمار از روزگار غم بر آرد بعد تو
دست ابری مهر را از آسمان من ربود
بغض سنگینی گلو را می فشارد بعد تو
چشم این ابیات باید خون ببارد بعد تو
غنچه ی یاد تو پر پر گشت در ذهن بهار
باغبان رغبت ندارد گل بکارد بعد تو
روز را چشمم به در مانده است تا هنگام شب
تا سحر شب راستاره می شمارد بعد تو
رفتی و با رفتنت ذوق غزل پژمرده شد
کیست دارد این غزل را می نگارد بعد تو
اختیارم را به دست جام می دادم مدام
تا دمار از روزگار غم بر آرد بعد تو
دست ابری مهر را از آسمان من ربود
بغض سنگینی گلو را می فشارد بعد تو
- ۵.۲k
- ۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط