عشقت چنان آتش به جان کاه می افتد

عشقت چنان آتش به جانِ کاه می افتد
هر قدر هم مانع شوی ، ناگاه می افتد!

چشم سیاهت مرز بین کفر و ایمان است
هر مومنی، با دیدنش در چاه می افتد

یک ثانیه می بینمت، یکسال درگیرم
هر اتفاق نادری کوتاه می افتد...

در کوچه می گردی، نفس ها بند می آید
پشت قدم هایت خیابان راه می افتد

با انقلاب شرقی مشروطه ی چشمت
از سکه ها حتی کلاه شاه می افتد

با پیله کردن عاقبت پروانه خواهم شد!
روزی دلت دست من خودخواه می افتد‌

#امید_صباغ_نو #کوچه_یکم #عشق #شعر
#koche_yekom #eshgh
دیدگاه ها (۱)

- و چه آرام خیالت به دلم هست هنوز !#راحم‌تبریزی #کوچه_یکم #ع...

‌ما ‌که اَز‌ عِشق ‌فَقَط ‌زَخمِ‌ زَبان ‌فَهمیدیمنوشِ‌جان، دِ...

دوستت دارم و این جمله ی کوتاه آیا...این همه پرسش و تردید و م...

باحیا بودم ولی بادیدنش فهمیده امآب گاهی مومنین راهم شناگر می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط