#چند پارتی لینو
(وقتی مخفیانه حسودی میکنه و..........................................)
سخنی از نویسنده توضیحات:تو عضو نهم اسکیز هستی همه تو خوابگاه روی یه مبل ۹ نفره نشستین و دارین فیلم ترسناک میبینین لینو اون سره مبل نشسته بعد تو بعد هیون هستین یعنی تو بین لینو و هیون نشستی حالا زیبایی تو وصف نشدنیه تو شبیه فرشته هایی موهایی داری که کمی پایین تر از شونه ات میاد و چشایی قهوه از داری که انگار چیزی مرموز و عجیب تو خودش داره روی گونه سمت راستت ۲ تا خال داری که موازی همدیگه آن و یکی از معروف ترین عضو های اسکیز هستی و تو از همه کوچیک تری تو یه نگاه خواص و معروف داری که خیلی ترسناکه (انگار میخوای طرف رو تیکه پاره کنی😏)
(علامت تو +علامت لینو-علامت هیون×)
+وای داداش من میترسم نمیخوام ببینم(دستتو روی صورت گذاشتی و سرتو روی شونه ی هیون)
×(هیون هم لپاتو بین دو تا انگشتش قرار داد فشار داد)ترسیدی آخی کوچولو
+هی هیون درسته از همه کوچیکم ولی خب خب ااااااااااااااااا آره من میترسم هیون!
هیون تو گوشت چیز میزای خنده دار گفت تا حواست از فیلم پرت شه
+یاااااا هیون (با حالت آروم وخندیدن اینو بهش گفتی و بادستت سلقمه ای بهش زدی😂تمام مدت نگاه های سنگینی روی خودت حس میکردی ولی نگاه نکردی ببینی کی داره بهت نگاه میکنه)
شما دوتا انقد خندیدیم که صدای بنگ چان دراومد
بنگ چان:هییییییییی شما دوتا برین تو اتاق بخندید اگه گذاشتین فیلم ببینیم(😂اعصاب نذاشتین واسه بنگ چان
پارت بعدی رو به زودی میزارم
نظرتون برام مهمه فرشته ها🦋
بگین دیگه از چی بنویسم🦋
تازه شروع به نوشتن کردم اگه ایرادی دارم بگید و حمایت بنمایید🦋🙃🙂
سخنی از نویسنده توضیحات:تو عضو نهم اسکیز هستی همه تو خوابگاه روی یه مبل ۹ نفره نشستین و دارین فیلم ترسناک میبینین لینو اون سره مبل نشسته بعد تو بعد هیون هستین یعنی تو بین لینو و هیون نشستی حالا زیبایی تو وصف نشدنیه تو شبیه فرشته هایی موهایی داری که کمی پایین تر از شونه ات میاد و چشایی قهوه از داری که انگار چیزی مرموز و عجیب تو خودش داره روی گونه سمت راستت ۲ تا خال داری که موازی همدیگه آن و یکی از معروف ترین عضو های اسکیز هستی و تو از همه کوچیک تری تو یه نگاه خواص و معروف داری که خیلی ترسناکه (انگار میخوای طرف رو تیکه پاره کنی😏)
(علامت تو +علامت لینو-علامت هیون×)
+وای داداش من میترسم نمیخوام ببینم(دستتو روی صورت گذاشتی و سرتو روی شونه ی هیون)
×(هیون هم لپاتو بین دو تا انگشتش قرار داد فشار داد)ترسیدی آخی کوچولو
+هی هیون درسته از همه کوچیکم ولی خب خب ااااااااااااااااا آره من میترسم هیون!
هیون تو گوشت چیز میزای خنده دار گفت تا حواست از فیلم پرت شه
+یاااااا هیون (با حالت آروم وخندیدن اینو بهش گفتی و بادستت سلقمه ای بهش زدی😂تمام مدت نگاه های سنگینی روی خودت حس میکردی ولی نگاه نکردی ببینی کی داره بهت نگاه میکنه)
شما دوتا انقد خندیدیم که صدای بنگ چان دراومد
بنگ چان:هییییییییی شما دوتا برین تو اتاق بخندید اگه گذاشتین فیلم ببینیم(😂اعصاب نذاشتین واسه بنگ چان
پارت بعدی رو به زودی میزارم
نظرتون برام مهمه فرشته ها🦋
بگین دیگه از چی بنویسم🦋
تازه شروع به نوشتن کردم اگه ایرادی دارم بگید و حمایت بنمایید🦋🙃🙂
- ۹.۹k
- ۰۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط