همین الان یه عنکبوت اندازه خودم اومده بود پایین تختم
همین الان یه عنکبوت اندازه خودم اومده بود پایین تختم
من مث چی تا شعاع ده کیلومتری فرار کردم
و بعدش داد زدم مااااماااان
مامانم اومده میگ چیه چی شده
عین چی میلرزدیم میگم اینو نگا اینووووووو بکشش
گفت برو دمپایی بیار رفتم دمپایی اوردم دادم بش بعد کشتش و با یه دستمال کاغذی برش داشت باهاش هی میومد نزدیک تر و میگفت کارای خونه رو انجام دادی
منم جیغ میزدم میگفتم اره همشونو اونم غش کرده بود از خنده
من مث چی اشک تو چشام جمع شده بود مامانم هم هی تهدید میکرد میگفت کار میکنی یا نه....منم جیغ ..اره اره
خلاصه نگم براتون هنوز دارم میلرزم....اخه این مامانه من دارم....داشت سکتم میداد....خدا به روزتون نیاره😂😂😂😂
من مث چی تا شعاع ده کیلومتری فرار کردم
و بعدش داد زدم مااااماااان
مامانم اومده میگ چیه چی شده
عین چی میلرزدیم میگم اینو نگا اینووووووو بکشش
گفت برو دمپایی بیار رفتم دمپایی اوردم دادم بش بعد کشتش و با یه دستمال کاغذی برش داشت باهاش هی میومد نزدیک تر و میگفت کارای خونه رو انجام دادی
منم جیغ میزدم میگفتم اره همشونو اونم غش کرده بود از خنده
من مث چی اشک تو چشام جمع شده بود مامانم هم هی تهدید میکرد میگفت کار میکنی یا نه....منم جیغ ..اره اره
خلاصه نگم براتون هنوز دارم میلرزم....اخه این مامانه من دارم....داشت سکتم میداد....خدا به روزتون نیاره😂😂😂😂
۱۱.۴k
۰۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.