من پریشان دیده می دوزم بر او

من پریشان دیده می دوزم بر او
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم ، چه خوش رفتم ز دست
از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
دیدگاه ها (۱)

خلوت‌نشینِخاطر دیوانه‌ی منی…

اینکه اهمیت ندی دیگران چی درموردت فک میکنن بهترین تصمیمیه که...

نیست ممکن که دل ما ز وفا برگرددما همانیم اگر یار همان است که...

گاهی در نبود تنها یک نفرگویی جهان به تمامیخالی است...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

🍒🌱نیست نظر به سوی کس جز رُخ دوست دیده راباد به گوش او رسان ،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط