من پریشان دیده می دوزم بر او
من پریشان دیده می دوزم بر او
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم ، چه خوش رفتم ز دست
از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم ، چه خوش رفتم ز دست
از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
۱.۶k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.