تذکرة النگیا(داستان دوم)
تذکرة النگیا(داستان دوم)
زندگینامه شیخ شیث السد(سد داستان پتروس) میرزا رضایی
١٣ فروردین ١٣٦٣ در روزی که همه یا در حال سبزه گره زدن بودن و یا داشتن جوجه کباب میخوردن، در حمید آباد ساری،اسطوره چشم به جهان گشود و به این ترتیب سرنوشت فوتبال دنیا دچار دگرگونی شد.
شیث در دوران دبستان در تئاتر شهر عضویت پیدا کرد و در نمایش پتروس فداکار نقش سَد سوراخ شده رو با هنرمندی به نمایش گذاشت و علاقه ی بازی در این نقش تا به امروز با وِی ماندگار بوده.
اسطوره در سن ١٧ سالگی به عضویت تیم جوانان سایپا در اومد و پله های طرقی رو در حالی که انگولک میشد طی کرد و ٢ سال بعد به پرسپولیس پیوست و ٥ سال در اونجا موند.
در فصلی که منجر به قهرمانی پرسپولیس با حضور افشین قطبی شد، اسطوره به تیم صبای قم پیوست تا شیوخ قمی ، مقداری پیسر هنرمند پرسپولیس رو به راه راست هدایت کنن.
شیث هر روز به خدمت شیوخ میرسید و شیوخ هم هر روز به خدمت شیث میرسیدند تا پس از یک فصل اسطوره به تیم سابقش برگرده و این بار حماسه های تاریخی تری خلق کنه.
اسطوره در اون برهه ٣ بار از پرسپولیس اخراج شد که هر ٣ بار با ریش گرو گذاشتن و بوس دادن مشکلش حل شد و به این ترتیب ٣ فصل در جمع سرخپوشان تهرانی موندگار شد.
فقط اندکی باقی مونده بود که علی دایی به اسطوره بگه"چییییزی از تیم من برو بیرون" که عمر مربی گریش کفاف نداد و از پرسپولیس اخراج شد.
در فصلی که تاریخ فوتبال ایران ورق خورد شیث بار دیگه نقش سَد رو بازی کرد اما نه در سالن نمایش بلکه در زمین فوتبال :)) بازی محمد نصرتی در نقش پتروس به قدری خوب بود که نمایش هنرمندانه ی این دو سر از سایت یاهو، شبکه ام تی وی و امثالهم در آورد و حتی با اندکی پیگیری میشد در سایت برازرز هم این فیلم رو ثبت کرد که متاسفانه مسئولین کم کاری کردن.
بعد از اون نمایش، شیث و ممد نصرتی دچار حاشیه شدن.
دست ممد نصرتی بوی عن گرفته بود و با شست و شو با اسید هم قابل رفع نبود.
شیث که از بوی دست نصرتی به تنگ اومده بود به تبریز نقل مکان کرد و دماغش رو عمل کرد تا افراد بیشتری رو راغب به ایفای نقش پتروس کنه.
.
مس کرمان مقصد بعدی اسطوره بود و در بازی مقابل پرسپولیس ، بازیکنان این تیم ٦ گل به مس زدن تا انتقام انگشت بو گرفته ی نصرتی رو از شیث بگیرن و گرفتن.
بعد از اون بود که شیث با دلی چرکین به راه آهن پیوست و به قدری با خاطرات نمایش پتروس فداکار زندگی کرد تا رفته رفته از صحنه اول فوتبال محو شد.
یه پایان تلخ برای یک اسطوره بی تکرار .
Writing by:Saeid.M.R
زندگینامه شیخ شیث السد(سد داستان پتروس) میرزا رضایی
١٣ فروردین ١٣٦٣ در روزی که همه یا در حال سبزه گره زدن بودن و یا داشتن جوجه کباب میخوردن، در حمید آباد ساری،اسطوره چشم به جهان گشود و به این ترتیب سرنوشت فوتبال دنیا دچار دگرگونی شد.
شیث در دوران دبستان در تئاتر شهر عضویت پیدا کرد و در نمایش پتروس فداکار نقش سَد سوراخ شده رو با هنرمندی به نمایش گذاشت و علاقه ی بازی در این نقش تا به امروز با وِی ماندگار بوده.
اسطوره در سن ١٧ سالگی به عضویت تیم جوانان سایپا در اومد و پله های طرقی رو در حالی که انگولک میشد طی کرد و ٢ سال بعد به پرسپولیس پیوست و ٥ سال در اونجا موند.
در فصلی که منجر به قهرمانی پرسپولیس با حضور افشین قطبی شد، اسطوره به تیم صبای قم پیوست تا شیوخ قمی ، مقداری پیسر هنرمند پرسپولیس رو به راه راست هدایت کنن.
شیث هر روز به خدمت شیوخ میرسید و شیوخ هم هر روز به خدمت شیث میرسیدند تا پس از یک فصل اسطوره به تیم سابقش برگرده و این بار حماسه های تاریخی تری خلق کنه.
اسطوره در اون برهه ٣ بار از پرسپولیس اخراج شد که هر ٣ بار با ریش گرو گذاشتن و بوس دادن مشکلش حل شد و به این ترتیب ٣ فصل در جمع سرخپوشان تهرانی موندگار شد.
فقط اندکی باقی مونده بود که علی دایی به اسطوره بگه"چییییزی از تیم من برو بیرون" که عمر مربی گریش کفاف نداد و از پرسپولیس اخراج شد.
در فصلی که تاریخ فوتبال ایران ورق خورد شیث بار دیگه نقش سَد رو بازی کرد اما نه در سالن نمایش بلکه در زمین فوتبال :)) بازی محمد نصرتی در نقش پتروس به قدری خوب بود که نمایش هنرمندانه ی این دو سر از سایت یاهو، شبکه ام تی وی و امثالهم در آورد و حتی با اندکی پیگیری میشد در سایت برازرز هم این فیلم رو ثبت کرد که متاسفانه مسئولین کم کاری کردن.
بعد از اون نمایش، شیث و ممد نصرتی دچار حاشیه شدن.
دست ممد نصرتی بوی عن گرفته بود و با شست و شو با اسید هم قابل رفع نبود.
شیث که از بوی دست نصرتی به تنگ اومده بود به تبریز نقل مکان کرد و دماغش رو عمل کرد تا افراد بیشتری رو راغب به ایفای نقش پتروس کنه.
.
مس کرمان مقصد بعدی اسطوره بود و در بازی مقابل پرسپولیس ، بازیکنان این تیم ٦ گل به مس زدن تا انتقام انگشت بو گرفته ی نصرتی رو از شیث بگیرن و گرفتن.
بعد از اون بود که شیث با دلی چرکین به راه آهن پیوست و به قدری با خاطرات نمایش پتروس فداکار زندگی کرد تا رفته رفته از صحنه اول فوتبال محو شد.
یه پایان تلخ برای یک اسطوره بی تکرار .
Writing by:Saeid.M.R
۱.۶k
۰۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.