scenario
scenario
(وقتی ماه محرم میرین ایران)
نامجون: ا/ت چرا اینا دارن با زنجیر خودشون رو میزنن مگه مرض دارن آخه
ا/ت: عزیزم دارن عزاداری میکنن
نامجون: ا/ت پس من میرم تو عزاداری شون شرکت کنم خیلی حال میده برا عظلاتم هم خوبه
(و هم اکنون نامجون در حال زنجیر زنی😂)
جین: از همون اول کنار قابلمه قیمه وایستاده همینجور ک داره توی ظرف میریزه تهدیگ ها رو هم میزنه تو خورشت میخوره
ا/ت: جین چیکار میکنی آبرومونو بردی
جین: ا/ت باور کن من فردا باید از مامانت قیمه رو یاد بگیرم خیلی خوشمزست بیا امتحان کن
ا/ت: مگه تو داری قیمه میخوری؟ اینکه اسمش تهدیگه
جین: حالا قیمه رو درست میکنم برا تو و تهدیگ هاشو خودم میخورم
(و تهدیگ ها بعد از تموم شدم برنج ها غیب شدن😂)
شوگا: ا/ت
ا/ت: جانم؟
شوگا: صداش خیلی آزار دهندست (بغض)
ا/ت: یکم دیگه صبر کن میریم عزیزم
(شوگا میزنه زیر گریه مردم فکر میکنن داره برا محرم گریه میکنه بهش میگن آفرین پسرم خودتو خالی کن😂😂)
جیهوپ: ا/ت چرا اینا دارن خودشون رو میزنن؟
ا/ت: برا محرمه
جیهوپ: محرم کیه؟
ا/ت: خودمم نمیدونم چون مامانم منو به زور می آورد عادت کردم😂
(و جیهوپ میرود پیش مادر ا/ت و بعد از پرسیدن راجع به محرم راز های مخفی ا/ت را لو میدهد😂😂)
جیمین: موچیم بیا کنار خودم وایستا مردا نزننت
ا/ت: عزیزم ما نمیتونیم پیش هم وایستیم چون اینجا مردا و زناشون از هم جدان
جیمین: خب باش من میام پس
(ا/ت دید همه دخترا دارن جیمین رو نگا میکنن خودش رفت پیش جیمین وایستاد😂)
تهیونگ: یونتان برو عمو جین رو گاز بگیر داره تهدیگا رو میخوره اِ نگاش کن ا/ت وااااای آب دهنشون داره میریزه توش عوووووق
ا/ت: 😂😂اون روغنشه عزیزم
تهیونگ: بیا منو بغل کن
ا/ت: نمیتونم جلو جمع زشته
تهیونگ: اصلا میرم یونتان رو بغل میکنم حسود
(و ا/ت از خنده رو زمین پهن میشه و دسته عزارداری از روش رد میشن😂😂😂)
تهیونگ: گفتم حسودی بیا بشین حالا از زاویه پایین عزاداری رو نگاه کن😂😂😐
کوک: کوک هم کنار جین نشسته و دارن با هم تهدیگا رو تموم میکنن
کوک: آخخخ ا/ت از این به بعد شیرموز رو میزارم کنار و فقط تهدیگ میخورم آخخخ
برم از مامانت دستور پختش رو بگیرم جین یه لحظه همینجا صبر کن من میام
(و مادر ا/ت مشغول گفتن توضیحات برای درست کردن تهدیگ😂😂🤌🏻)
(وقتی ماه محرم میرین ایران)
نامجون: ا/ت چرا اینا دارن با زنجیر خودشون رو میزنن مگه مرض دارن آخه
ا/ت: عزیزم دارن عزاداری میکنن
نامجون: ا/ت پس من میرم تو عزاداری شون شرکت کنم خیلی حال میده برا عظلاتم هم خوبه
(و هم اکنون نامجون در حال زنجیر زنی😂)
جین: از همون اول کنار قابلمه قیمه وایستاده همینجور ک داره توی ظرف میریزه تهدیگ ها رو هم میزنه تو خورشت میخوره
ا/ت: جین چیکار میکنی آبرومونو بردی
جین: ا/ت باور کن من فردا باید از مامانت قیمه رو یاد بگیرم خیلی خوشمزست بیا امتحان کن
ا/ت: مگه تو داری قیمه میخوری؟ اینکه اسمش تهدیگه
جین: حالا قیمه رو درست میکنم برا تو و تهدیگ هاشو خودم میخورم
(و تهدیگ ها بعد از تموم شدم برنج ها غیب شدن😂)
شوگا: ا/ت
ا/ت: جانم؟
شوگا: صداش خیلی آزار دهندست (بغض)
ا/ت: یکم دیگه صبر کن میریم عزیزم
(شوگا میزنه زیر گریه مردم فکر میکنن داره برا محرم گریه میکنه بهش میگن آفرین پسرم خودتو خالی کن😂😂)
جیهوپ: ا/ت چرا اینا دارن خودشون رو میزنن؟
ا/ت: برا محرمه
جیهوپ: محرم کیه؟
ا/ت: خودمم نمیدونم چون مامانم منو به زور می آورد عادت کردم😂
(و جیهوپ میرود پیش مادر ا/ت و بعد از پرسیدن راجع به محرم راز های مخفی ا/ت را لو میدهد😂😂)
جیمین: موچیم بیا کنار خودم وایستا مردا نزننت
ا/ت: عزیزم ما نمیتونیم پیش هم وایستیم چون اینجا مردا و زناشون از هم جدان
جیمین: خب باش من میام پس
(ا/ت دید همه دخترا دارن جیمین رو نگا میکنن خودش رفت پیش جیمین وایستاد😂)
تهیونگ: یونتان برو عمو جین رو گاز بگیر داره تهدیگا رو میخوره اِ نگاش کن ا/ت وااااای آب دهنشون داره میریزه توش عوووووق
ا/ت: 😂😂اون روغنشه عزیزم
تهیونگ: بیا منو بغل کن
ا/ت: نمیتونم جلو جمع زشته
تهیونگ: اصلا میرم یونتان رو بغل میکنم حسود
(و ا/ت از خنده رو زمین پهن میشه و دسته عزارداری از روش رد میشن😂😂😂)
تهیونگ: گفتم حسودی بیا بشین حالا از زاویه پایین عزاداری رو نگاه کن😂😂😐
کوک: کوک هم کنار جین نشسته و دارن با هم تهدیگا رو تموم میکنن
کوک: آخخخ ا/ت از این به بعد شیرموز رو میزارم کنار و فقط تهدیگ میخورم آخخخ
برم از مامانت دستور پختش رو بگیرم جین یه لحظه همینجا صبر کن من میام
(و مادر ا/ت مشغول گفتن توضیحات برای درست کردن تهدیگ😂😂🤌🏻)
۲۰.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.