از تمام اتفاقات جهانم دیدنت را
* * *
از تمامِ اتفاقاتِ جهانم، دیدنت را...
گاهی از نزدیک، آوایِ خوشِ خندیدنت را...
.
آنقَدَر غرقِ تماشایِ توام که میتوانم_
حسکنم بر رویِ لب هایم تبِ بوسیدنت را
.
شاهِ من! با شوکتی دیرینه وقتی مینشینی_
دوستدارم بیشتر از پیش، عاشق دیدنت را
.
ای گلِ نیلوفری! من طاقتِ پروا ندارم
گاهی عاشق میشوم بر بازویم پیچیدنت را
.
بیرقِ دل دستِ تو افتاده، میدانم تو حتی_
فتح خواهی کرد با لبخند، قلبِ دشمنت را
.
مهرماه است و امیدِ مهربانی از تو دارم
بیقرارم آسمان آبی تابیدنت را . . .
فاطمه_سلیمان_پور
از تمامِ اتفاقاتِ جهانم، دیدنت را...
گاهی از نزدیک، آوایِ خوشِ خندیدنت را...
.
آنقَدَر غرقِ تماشایِ توام که میتوانم_
حسکنم بر رویِ لب هایم تبِ بوسیدنت را
.
شاهِ من! با شوکتی دیرینه وقتی مینشینی_
دوستدارم بیشتر از پیش، عاشق دیدنت را
.
ای گلِ نیلوفری! من طاقتِ پروا ندارم
گاهی عاشق میشوم بر بازویم پیچیدنت را
.
بیرقِ دل دستِ تو افتاده، میدانم تو حتی_
فتح خواهی کرد با لبخند، قلبِ دشمنت را
.
مهرماه است و امیدِ مهربانی از تو دارم
بیقرارم آسمان آبی تابیدنت را . . .
فاطمه_سلیمان_پور
- ۱.۱k
- ۰۹ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط