که یکدفعه دستمو محکم گرفتن و بردن تو یه اتاق و منو بستن
که یکدفعه دستمو محکم گرفتن و بردن تو یه اتاق و منو بستن
راوی:خب اسماتش زیاده میزارم کامنتا
...
ویو کوک
-به صورتش نگاه کردم زیبا،بی نقص ،کیوت اومممم فک کنم بیبی گرل خوبی باشه به اجوما گفتم بیاد لباسشو عوض کنه اخه برده بودمش حموم رفتم سر باند
ویو ات
+با احساس درد غیر قابل تحمل بلند شدم اجوما رو دیدم که کنارمه
+ا..اجوما
@دخترم
+اجوما سو سو کجاس
@ارباب زندانیشون کرده
+یهو حمله عصبی بهم دست داد اجوما دید حالم بده فوری زنگ زد به اون مرده(اسمشو نمیدونه)
@دخترم اروم باش الان جونگکوک میرسه
+در حال جون دادن
که در با صدای زیادی باز شد
-اجوما این چشه
+ق..ق...قرصم...پ...پ...پیش.....سو(بیهوش)
-ایششش من میبرمش دکتر
ویو کوک
-بردمش دکتر ولی با چیزی که گفت پشمام ریخت یعنی اون واقعا....
راوی:خب اسماتش زیاده میزارم کامنتا
...
ویو کوک
-به صورتش نگاه کردم زیبا،بی نقص ،کیوت اومممم فک کنم بیبی گرل خوبی باشه به اجوما گفتم بیاد لباسشو عوض کنه اخه برده بودمش حموم رفتم سر باند
ویو ات
+با احساس درد غیر قابل تحمل بلند شدم اجوما رو دیدم که کنارمه
+ا..اجوما
@دخترم
+اجوما سو سو کجاس
@ارباب زندانیشون کرده
+یهو حمله عصبی بهم دست داد اجوما دید حالم بده فوری زنگ زد به اون مرده(اسمشو نمیدونه)
@دخترم اروم باش الان جونگکوک میرسه
+در حال جون دادن
که در با صدای زیادی باز شد
-اجوما این چشه
+ق..ق...قرصم...پ...پ...پیش.....سو(بیهوش)
-ایششش من میبرمش دکتر
ویو کوک
-بردمش دکتر ولی با چیزی که گفت پشمام ریخت یعنی اون واقعا....
- ۸.۵k
- ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط