دلم تنگ و گلو پربغض،
دلم تنگ و گلو پربغض،
درون سینهی افگار
یک قلب شکسته
با هزاران درد و غم دارم
و از صفهای اندوهی
که پیوسته، مجدّانه
میان پهنهی جانم
بیرحمانه میتازند
هوا در سینه کم دارم
هوای تازه و بیغش
فقط یک لحظه
از عطر نفسهای تو میخواهم
هوای عشق شورانگیز
بیا خالصترین صافی غمهایم
بیا ای غمگسار و مونس جانم
من اینجا باز هم
دستان مهرآمیز و گرمت را
که در یک غفلت کوتاه
دورشان گرداندهای از من
طلب دارم
بیا
دیگر توان جست وجوی واژهها
در خود نمییابم
دلم تنگ و گلو پربغض،
به چشمم چشمهای غلیان نکرده
از سرشک و گریهها دارم
#نیسانه_قادری
دلم تنگ و گلو پربغض،
درون سینهی افگار
یک قلب شکسته
با هزاران درد و غم دارم
و از صفهای اندوهی
که پیوسته، مجدّانه
میان پهنهی جانم
بیرحمانه میتازند
هوا در سینه کم دارم
هوای تازه و بیغش
فقط یک لحظه
از عطر نفسهای تو میخواهم
هوای عشق شورانگیز
بیا خالصترین صافی غمهایم
بیا ای غمگسار و مونس جانم
من اینجا باز هم
دستان مهرآمیز و گرمت را
که در یک غفلت کوتاه
دورشان گرداندهای از من
طلب دارم
بیا
دیگر توان جست وجوی واژهها
در خود نمییابم
دلم تنگ و گلو پربغض،
به چشمم چشمهای غلیان نکرده
از سرشک و گریهها دارم
#نیسانه_قادری
۴۹۵
۱۷ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.