روزی به دیدارم خواهی آمد که دیگر نمیشناسمت

روزی به دیدارم خواهی‌ آمد که دیگر نمی‌‌شناسمت
من با پیراهنی سفید
آشفته حال
خیره به خالی‌ دنیا
با خودم غریبه
با دیگران غریبه تر
جایی‌ نشسته‌ام که نمیدانم کجاست
تو چون همیشه با وقار‍‍
با تردید نگاهم می‌‌کنی‌
شاخه گلی‌ روی زانوانم میگذاری
سری تکان می‌‌دهی‌
و می‌‌روی ...
من ...
خیره به خالی‌ دنیا
به ناگهان، رفتنت را می‌‌شناسم....🥀
دیدگاه ها (۱)

یه وقتایی انقدر نفست تنگ میشه که ترجیح میدی ساعتها یه گوشه ت...

پدرم این روزها هیوای تو که حتی یکبار هم گرمای آغوشتون رو حس ...

حاضری مجنون شوی اگر لیلایت باشم؟؟فارغ از جور زمانه هوایی برا...

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله موی تو ...

رمـان مٰـالک نفٰس های تـو پـارت دوم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط