قلدر مدرسه ( پارت ۱۱ )
[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]
« فلش بک »
// ویو ارا //
از سوآ جدا شدم رفتم اتاق که تهیونگ اومد
ته: تو اینجا چیکار میکنی؟
ارا: اتاقمه مثلا
ته: اتاق مام هس
ارا: ای وایییییی ازین بهتر نمیشه
ته: نکه ما از خدامونه
چشغره میرم میرم سمت پنجره ببینم سوآ چیکار میکنه
ته: چه خبره؟
ارا: نمیدونم
ته: رفیقت کو؟
ارا: دارم همونو میبینم
ته: کوک پیششه؟
ارا: آره یکی دیگه هم هس
ته: کدوم
ارا: همونی که از همتون رو مخ تره
ته: اممممم یونگسو؟
ارا: آره
ته: برای چی اونجاس
ارا: چه میدونم رفیق توعه
سوآ اومد
ارا: چه عجب تشریف آوردی
سوآ: این اینجا چیکار میکنه
ته: این اسم داره کیم تهیونگ
سوآ: به یه ورم
ارا: * خنده *
ته: زهرمار
ارا: هوی درست حرف بزن
ته: نمیخوام
ارا: نخواه *چشغره*
ته: *پوزخند*
ته: اصن کوک کو؟
سوآ: چمیدونم کجاست بهش بگو اینقدر دورو بر من نپلکه تو زندگیم دخالت نکنه
ته: خب دوست... چیز یعنی به من مربوط نیست
سوآ: تو دوستشی خب
ته: آره ولی تو کارای هم دخالت نمیکنیم
ارا: وای خدا تا کی باید اینو تحمل کنمممم *آروم *
ته: تا ده روز*پوزخند*
ارا: این که اردوعه بعدش تو مدرسه هم همو ملاقات میکنم
ته: پوففف خدا چرا اخه این بلا رو تو دامن من گذاشتی
ارا: خیلی دلتم بخواد مرتیکه پررو *چشغره*
سوآ: مگه دامنم داری؟
ارا: *قهقهه*
ته: میزنمتا
ارا: اونم وایمیسته بزنیش
سوآ: اصن وایسا بینم این تو اتاق ما چیکار میکنه
ارا: هم اتاقیمممممم خواهر هم اتاقققق
سوآ: اها... وایسا چییییی*داد*
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
« فلش بک »
// ویو ارا //
از سوآ جدا شدم رفتم اتاق که تهیونگ اومد
ته: تو اینجا چیکار میکنی؟
ارا: اتاقمه مثلا
ته: اتاق مام هس
ارا: ای وایییییی ازین بهتر نمیشه
ته: نکه ما از خدامونه
چشغره میرم میرم سمت پنجره ببینم سوآ چیکار میکنه
ته: چه خبره؟
ارا: نمیدونم
ته: رفیقت کو؟
ارا: دارم همونو میبینم
ته: کوک پیششه؟
ارا: آره یکی دیگه هم هس
ته: کدوم
ارا: همونی که از همتون رو مخ تره
ته: اممممم یونگسو؟
ارا: آره
ته: برای چی اونجاس
ارا: چه میدونم رفیق توعه
سوآ اومد
ارا: چه عجب تشریف آوردی
سوآ: این اینجا چیکار میکنه
ته: این اسم داره کیم تهیونگ
سوآ: به یه ورم
ارا: * خنده *
ته: زهرمار
ارا: هوی درست حرف بزن
ته: نمیخوام
ارا: نخواه *چشغره*
ته: *پوزخند*
ته: اصن کوک کو؟
سوآ: چمیدونم کجاست بهش بگو اینقدر دورو بر من نپلکه تو زندگیم دخالت نکنه
ته: خب دوست... چیز یعنی به من مربوط نیست
سوآ: تو دوستشی خب
ته: آره ولی تو کارای هم دخالت نمیکنیم
ارا: وای خدا تا کی باید اینو تحمل کنمممم *آروم *
ته: تا ده روز*پوزخند*
ارا: این که اردوعه بعدش تو مدرسه هم همو ملاقات میکنم
ته: پوففف خدا چرا اخه این بلا رو تو دامن من گذاشتی
ارا: خیلی دلتم بخواد مرتیکه پررو *چشغره*
سوآ: مگه دامنم داری؟
ارا: *قهقهه*
ته: میزنمتا
ارا: اونم وایمیسته بزنیش
سوآ: اصن وایسا بینم این تو اتاق ما چیکار میکنه
ارا: هم اتاقیمممممم خواهر هم اتاقققق
سوآ: اها... وایسا چییییی*داد*
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۹.۲k
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط