اشتباه اول من و تو یک نگاه بود
اشتباه اول من و تو یک نگاه بود
عشق ما از اولین نگاه اشتباه بود
گر چه باورت نمی شود ولی حقیقتی است
اینکه کلبه من از غم تو روبراه بود
می دویدم و میان کوچه جار می زدم
های های گریه بود و اشک و درد و آه بود
گاه گریه می شدیم و گاه خنده مثل شوق
این هم از تب همان نگاه گاه گاه بود
جنگ بر سر من و خدا و عشق بود و سیب
سیب بی گمان در این میانه بی گناه بود
هر کجای شب که مثل سایه پرسه می زدیم
ردی از عبور سرد آفتاب و ماه بود
آفتاب من تویی و ماه من بگو چرا
با حضور آفتاب ، روز من سیاه بود ؟
اهل شکوه نیستم وگرنه آنهمه غروب
بر غریبی من و تو بهترین گواه بود
هرچه می دوم به انتهای خود نمی رسم
مانده ام کجا ، کجای کار اشتباه بود
"
آن شب دلم را ؟ نه ! مرا گم کرده بودم
او بود و من ، من دست و پا گم کرده بودم
صد جانماز آورد می ترسم بگویم ...
در خانه اش من قبله را گم کرده بودم
محمد حسین بهرامیان
همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که
دوست می داشته است ،
بیگانه می یابد
آلبر کامو
عشق ما از اولین نگاه اشتباه بود
گر چه باورت نمی شود ولی حقیقتی است
اینکه کلبه من از غم تو روبراه بود
می دویدم و میان کوچه جار می زدم
های های گریه بود و اشک و درد و آه بود
گاه گریه می شدیم و گاه خنده مثل شوق
این هم از تب همان نگاه گاه گاه بود
جنگ بر سر من و خدا و عشق بود و سیب
سیب بی گمان در این میانه بی گناه بود
هر کجای شب که مثل سایه پرسه می زدیم
ردی از عبور سرد آفتاب و ماه بود
آفتاب من تویی و ماه من بگو چرا
با حضور آفتاب ، روز من سیاه بود ؟
اهل شکوه نیستم وگرنه آنهمه غروب
بر غریبی من و تو بهترین گواه بود
هرچه می دوم به انتهای خود نمی رسم
مانده ام کجا ، کجای کار اشتباه بود
"
آن شب دلم را ؟ نه ! مرا گم کرده بودم
او بود و من ، من دست و پا گم کرده بودم
صد جانماز آورد می ترسم بگویم ...
در خانه اش من قبله را گم کرده بودم
محمد حسین بهرامیان
همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که
دوست می داشته است ،
بیگانه می یابد
آلبر کامو
۳.۲k
۱۷ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.