ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه از زبان امام رضا علیه

ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه از زبان امام رضا علیهم السلام ۲


پرده‌ی دوم؛ باز هم علی، خبر آمد خبری در راه است

نفهمیدم چه شده بود که گفتند حبیبت با تو کار دارد. او جان من بود که تا ندایش به گوش می‌رسید لبیک من به سوی او پرّان می‌شد. اما اینبار دلم کمی می‌لرزید انگار چیزی فهمیده بود. خودم را به خانه امّ‌سلمه رساندم ، تا چشم پیامبر به من افتاد از جا کنده شده و دستهایش را گشود به سوی من آمد. من که بهتم برده بود. چقدر پیامبر خوشحال بود! چشمانش برق می زد و چنان می‌خندید که دندانهای نازش پیدا بود، و من همچنان بهت زده بودم که گفت: علی جانم! مژده بده! مژده! . گفتم سرورم خیر است انشاالله، اول بگویید چه شده! همچنانکه مرا به سینه‌ی خود فشار می‌داد و می‌خندید گفت: خدا ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود خود به عهده گرفت.

مرا می‌گویی! پاهایم سست شد! پر از شور و تشویش. دیگر صبر نداشتم. ماجرا چیست؟ من بی دلم.

#شیعه
#یاعلی
#یازهرا
#روز_عشق
#ازدواج
دیدگاه ها (۵)

ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه از زبان امام رضا علیهم ا...

ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه از زبان امام رضا علیهم ا...

ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه از زبان امام رضا علیهم ا...

روشن ترین تلاقی آب و آیینه ازدواج امام علی علیه السلام با ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط