{علامت ها شوگا■ بورام ●}
{علامت ها شوگا■ بورام ●}
{علامت ها پدر بورام@مادر بورام #}
{علامت ها پدر شوگا&مادرشوگا ¥}
{علامت ها جیمین ♣︎شایلین♠︎}
●خوبه که خوبی
*۱ساعت بعد*
بورام ویو
جیمین و شایلین اومدن
♠︎ببینید بچه ها باید برقصین
●ها؟
♣︎همین که شنیدی برقصین
■اوهوم باشه
شوگا منو به خودش چسبوند و کمرم رو سفت گرفت
من همونجوری تو شُک بودم که با حرف شوگا به خودم اومدم
■چاگیا خوبی؟
●اره بابا
منم باهاش همراهی کردم
آخر رقص شوگا منو بیشتر به خودش چسبوندم و بدون مکث بوسیدم
و منم همراهیش کردم
۱ ساعت بود داشتیم میرقصیدیم که دیگه خسته شدیم رفتیم نشستیم
همه برامون دست زدن
*۶ساعت بعد*
ویو بورام
مراسم عروسی تمام شد
همه ی مهمونا رفتن که دیدم شوگا براید استایل بقلم کرد و دوید
●شوگاااااا اروممم
■نمیخوام
...
{علامت ها پدر بورام@مادر بورام #}
{علامت ها پدر شوگا&مادرشوگا ¥}
{علامت ها جیمین ♣︎شایلین♠︎}
●خوبه که خوبی
*۱ساعت بعد*
بورام ویو
جیمین و شایلین اومدن
♠︎ببینید بچه ها باید برقصین
●ها؟
♣︎همین که شنیدی برقصین
■اوهوم باشه
شوگا منو به خودش چسبوند و کمرم رو سفت گرفت
من همونجوری تو شُک بودم که با حرف شوگا به خودم اومدم
■چاگیا خوبی؟
●اره بابا
منم باهاش همراهی کردم
آخر رقص شوگا منو بیشتر به خودش چسبوندم و بدون مکث بوسیدم
و منم همراهیش کردم
۱ ساعت بود داشتیم میرقصیدیم که دیگه خسته شدیم رفتیم نشستیم
همه برامون دست زدن
*۶ساعت بعد*
ویو بورام
مراسم عروسی تمام شد
همه ی مهمونا رفتن که دیدم شوگا براید استایل بقلم کرد و دوید
●شوگاااااا اروممم
■نمیخوام
...
۶.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.