گفتگوی خانم زهرا عباسی همسر گرامی شهید مدافع حرم محسن

✨ گفتگوی خانم "زهرا عباسی" همسر گرامی شهید مدافع حرم محسن حججی

🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷

"شهادت محسن افتخار خانواده ‌ماست"

✍ خبر شهادت محسن را کی شنیدید؟

🔸 ساعت سه بامداد چهارشنبه... من اصلا خواب به چشمم نمی‌آمد، بعد از اینکه عکس اسارتش را دیده بودم مدام فکر می‌کردم که الان محسن در چه حالی است، یک دفعه دیدم در گروه های تلگرامی زدند که شهید بی‌سر،شهادتت مبارک ... دیدم این شهید بی‌سر، محسن من است. همان موقع فهمیدم که محسن به آرزویش رسید. من افتخار کردم که محسن شهید شده، ‌گفتم خدایا شکرت که محسن به آرزویش رسید. همان موقع فکرکردم که چقدر شوهرمن پیش اهل بیت عزیز بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد. دیدم دشمن برای امام علی (ع) خنجر کشید، برای همسر من هم خنجر کشید، سر شوهر من را مثل امام حسین(ع) از تن جدا کردند، محسن مثل علی اکبر جوان بود، مثل حضرت زینب (س) اسارت کشید... دیدم ارادت شوهر من به اهل بیت آنقدر زیاد بود که از هر کدام یک نشانه گرفت و شهید شد.

✍ یعنی تصویر پیکر بی سر همسرتان را هم بعد از شهادت دیدید؟

🔸 بله من تصویر بدن بی‌سرش را دیدم، خیلی‌ها به من گفتند که این عکس را نبین، گفتند تو همان عکسی را ببین که محسن استوار ایستاده و اسیر شده، این یکی را نگاه نکن. اما من گفتم نه اینطور نگویید، مگر حضرت زینب (س) در مجلس یزید نفرمودند که «ما رایت الا جمیلا.» من هم هیچ چیز جز زیبایی در این مسیر، در این عکس نمی‌بینم.

✍ فکر می کنید وقتی علی بزرگ شد و این عکس را دید چه احساسی نسبت به این عکس داشته باشد؟

🔸 اگر علی آن جوری که من دوست دارم، تربیت شود و بزرگ شود،‌ قطعا به این عکس افتخار می‌کند و قطعا همین مسیر را انتخاب می‌کند و ان‌شاالله مثل پدرش شهادت نصیب او هم می‌شود. علی با همین دوتا عکس یعنی اسارت و شهادت پدرش می‌فهد که او چقدر شجاع بوده، چقدر مرد بوده،‌ با غیرت بوده،‌ با ایمان بوده.

✍ حال وهوای شهر شما بعد از شهادت محسن چطور است؟ خبر را دیگر همه شنیده‌اند؟

🔸 نجف‌آباد الان عزادار محسن است. تا الان کسی نمانده که به خانه ما نیامده باشد، همه منتظرند که مراسم‌های محسن شروع شود. الان به ما گفته‌اند که تا دوشنبه صبر کنید،‌تا معلوم شود که آیا پیکرش برمی‌گردد یا نه، ‌بعد برایش مراسم بگیرید.

✍ دوست دارید پیکر همسرتان بگردد؟

🔸 جسم که فانی است، زیر خاک از بین می‌رود،‌ من خودم محسن را بخشیدم به حضرت زینب (س) محسنِ من فدایی حضرت زینب (س) شد، می‌دانم که تا مزار محسن مثل حضرت زهرا (س) پنهان باشد، ‌حتما می‌تواند ایشان را ملاقات کند. اما به‌خاطر تسلی دل پدرو مادرش دوست دارم که پیکرش برگردد.

✍ در صحبت‌هایی که شده از نحوه اسارت ایشان خبر دار شدید؟

🔸 بله گفتند که در منطقه التنف در مرز عراق و سوریه، محسن با همرزمانش عملیات داشتند،‌ که داعشی‌ها بعضی‌ها را شهید و زخمی می‌کنند و از آن جمع فقط محسن اسیر می‌شود. دوستانش دیده ‌بودند که محسن تیر خورده و اسیر شده. بعد هم شنیدم که محسن را تیرباران کرده‌اند بعد هم سر از بدنش جدا کرده‌اند. اما من از این شهادت ناراحت نیستم، من خوشحالم، الان هم اگر گریه می‌کنم به‌خاطر اهل بیت گریه می‌کنم، به حال خودم گریه می‌کنم که از محسن جا ماندم. به هرکسی هم که به مجلس محسن می‌آید و گریه می‌کند می‌گویم خواهش می‌کنم اشک‌تان هدف دار باشد. برای حضرت زینب (س) اشک بریزید، ‌برای امام ‌حسین (ع) اشک بریزید تا دل شهید من هم راضی بشود.
🌷 🌷 🌷 🌷
دیدگاه ها (۴)

🔴 دموکراسی 🔴 بدترین نوع دیکتاتوری♨ خلاصۀ عیوب دموکراسی این ا...

🔻 نیمه پر و نیمه خالی خزانه در دولت یازدهم🔻 آقای روحانی دقای...

آیا می دانید؟!شیخ ابراهیم #زکزاکی ۲۵ میلیون نفر رو شیعه کرد...

نگاهش فاش می گوید: که از #خنجر نمی ترسدکه #سرباز_حرم از بذل ...

▪️بالای چار صورت قبری که ساخته▪️با دیده‌های سرخ جگر گریه می ...

✨️🇮🇷#کلام_شهید «به تمامی دوستان و آشنایان و برادرم وهمه کسان...

✨️🇮🇷#کلام_شهید «به تمامی دوستان و آشنایان و برادرم وهمه کسان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط