باز این چه شورش است که در خلق آدم است

باز این چه شورش است که در خلق آدم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
دیدگاه ها (۳)

دستانم بوی عشق می دهند بوی انار و خرمالو آنقدر که کوچه های پ...

من و انارزاییده‌ی یک فصل مشترک بودیمکه هردویمان ترک برداشتیم...

فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار بادچشم تو مخمور باد و جان ما خ...

در عشق هر آن که برگزیند چیزیاز نفس هوس بر او نشیند چیزیعشق آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط