ات فقط فکر میکردم مافیا ها توی کتابان

ات فقط فکر میکردم مافیا ها توی کتابان
جیمین(خنده)
ویو ات با کمک جیمین کتابارو چیدم که دوباره اون شیش نفر اومدن توی کتاب خونه
کوک حالت چطوره پسر خیلی نگرانت بودم
نامجون حداقل میومدی خونه ی من
جیمین نه اینجا راحته
همشون میرن میشینن و ات مشغول تمیز کردن کتاب های خاک گرفته میشه
جین پسر یه چیزی توی چشمات تغییر کرده
جیمین مثلا چی
ته مثل وقتی که عاشق شدی شده
جیمین (خنده) شوخی خوبی بود (پوکر)
هوپی نه جدی میگیم
جیمین خیلی حرف زدن خوب نیست چیزی میخورید بگم ات بیاره؟
یونگی ات؟
جیمین اره همون دختره
یونگی خودم میدونم کی رو میگی منظورم اینکه تو الان یه دختر رو با اسم صدا کردی
جیمین خوب راستش نمیدونم
نامجون دیگه عاشق شدی رقت
جیمین من عاشق نشدممممممم
ته شدیییی
جیمین نشدمممم
جین میگیم شدییییییی
ات ببخشید چیزی لازم ندارید
همه ی اعضا از حضور ات تعجب کردن
جیمین تو از کی اینجایی
ات همین الان اومدم
ته چیزی هم شنیدی
ات....
گفتم شرایط نمیزارم❤
دیدگاه ها (۸)

ویو ات که یهو سیاهی وقتی بییدار شدم توی یه تخت بودم خیلی نا ...

نوشته ی تو ی نامه سلام بابا نه ببخشید اقای کیم میدونم دوستم ...

ویو ات باحس اینکه یکی موهامو نوازش میکنه از خواب بیدار شدم ی...

وی. ات که یهو رپی هوا معلق شدم ات: بزارم زمیننننننننجین: نه...

پارت۹ویو یونگی: دیشب ساعت دو و نیم رسیدیم خونه، الان ساعت پن...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط