حتی پس از سالها گذاشتن و رفتن
باز ذهنت درگیر کوچه هایست که اولین سالهای عمرت را در آنجا گذراندی.فراموش نمی شود بوی نم و خاکی که از آب پاشی پیرمرد ،جلوی دکّان کاهگلی اش بلند میشد
ولبخندی که اول صبح با دادن سکه ای برای خریدن ادامس به تو می زد..
ولبخندی که اول صبح با دادن سکه ای برای خریدن ادامس به تو می زد..
- ۸۶.۰k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط