کمر ارض و سما با همه سنگین خود
کمر ارض و سما با همه سنگین خود
زیر بار غمت ای شاه خمیدن دارد
با غلامیِ شما بار خودم را بستم
توشه ی عشق تو بر شانه کشیدن دارد
یا قتیل العبره بهر شما از چشمم
قطره قطره گوهر اشک چکیدن دارد
مرغ قلبم به هوای حرمت در سینه
روز و شب می پرد و شوق تپیدن دارد
اربعینی ز نجف تا حرم کرب و بلا
پای تاول زده ام عزم رسیدن دارد
طواف بین الحرمین روزیِ این نوکر کن
که در آن سعی و صفا قصد دویدن دارد
دور و اطراف ضریحت چو نسیمی خوش بو
نیمه شب رایحه ی سیب وزیدن دارد...
زیر بار غمت ای شاه خمیدن دارد
با غلامیِ شما بار خودم را بستم
توشه ی عشق تو بر شانه کشیدن دارد
یا قتیل العبره بهر شما از چشمم
قطره قطره گوهر اشک چکیدن دارد
مرغ قلبم به هوای حرمت در سینه
روز و شب می پرد و شوق تپیدن دارد
اربعینی ز نجف تا حرم کرب و بلا
پای تاول زده ام عزم رسیدن دارد
طواف بین الحرمین روزیِ این نوکر کن
که در آن سعی و صفا قصد دویدن دارد
دور و اطراف ضریحت چو نسیمی خوش بو
نیمه شب رایحه ی سیب وزیدن دارد...
۶۹۶
۲۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.