Tak part az namjoon
Tak part az namjoon
Nim: حواس پرتان
راوی: خب قضیه از این قراره... 😹👌🏼سلام ایستگا شده خُنُک بازی بسه خب راستی نبودم شیطنت ک نکردین از درس و مدرسه چ خبر بسه تعارف🙂
نامی و ات از فروشگاه زدن بیرون مغازه دار پشت سرشون دوید
م.د: آقا بچه اتون حیفه این بچه نباشه یادتون میره 🗣
ات: وایی نامی کوچولومو یادته رفته توی فروشگاه از دست تو 😬
نامی: عه پسرمو 😰
ات رفت سمت ماشین و نامی هم بچه رو از معازه دار گرفت رفت سمت ماشین
ات: نا سلامتی ما ساقدوشیم حواس پرت اوه زود ماشینو روشن کن بریم آرایشگاه امان از دست شوگا معلوم نی بچه ب کی رفته همه کاراش یهویه خاستگاری اینم از عروسیش... 🥵
ات تا خده آرایشگاه غر زدن الهی قربون بچم برم چی میکشه از دست این زن😹
پرش ب بعد عروسی
ات و نامی خسته از عروسی پر دردسر شوگا برگشتن
ات: جـــــیـــغ😰
نامی: چی شد ات🥵
ات: نامجون کوچولوم نیس😭💔
نامی: الان برمیگیردم تالار حتما دست یکی از بچه هاس😬
پرش ب تالار
نامی جیمین رو دید ک با بچ درحال بازی کردنه
نامی: جیمی دست تو چیکار میکنه بچه؟! 😑
جیمین: توی صندوق عقب ماشین بود رفتم سمت ماشین خدم صدای گریه ات از توی صندوق ماشینت اومد درشم نیمه باز بود برداشتم اگ بچ زیادیه خدم بزرگش میکنما🙂👌🏼
نامی: مزه نریز ات خیلی حواس پرت شده بود شوگا بگم خدا چیکارت کنه با این ساقدوش انتخاب کردنت 😑
نامی بچ رو گرفت و برگشت خونه..
راوی: خب اینم از فیک تک پارتی از بقیه اعضا هم میزارم چون امیدمون داره فردا میره سربازی سعی میکنم طنز باشه شماهام راضی باشین ازم 🖐🏻
Nim: حواس پرتان
راوی: خب قضیه از این قراره... 😹👌🏼سلام ایستگا شده خُنُک بازی بسه خب راستی نبودم شیطنت ک نکردین از درس و مدرسه چ خبر بسه تعارف🙂
نامی و ات از فروشگاه زدن بیرون مغازه دار پشت سرشون دوید
م.د: آقا بچه اتون حیفه این بچه نباشه یادتون میره 🗣
ات: وایی نامی کوچولومو یادته رفته توی فروشگاه از دست تو 😬
نامی: عه پسرمو 😰
ات رفت سمت ماشین و نامی هم بچه رو از معازه دار گرفت رفت سمت ماشین
ات: نا سلامتی ما ساقدوشیم حواس پرت اوه زود ماشینو روشن کن بریم آرایشگاه امان از دست شوگا معلوم نی بچه ب کی رفته همه کاراش یهویه خاستگاری اینم از عروسیش... 🥵
ات تا خده آرایشگاه غر زدن الهی قربون بچم برم چی میکشه از دست این زن😹
پرش ب بعد عروسی
ات و نامی خسته از عروسی پر دردسر شوگا برگشتن
ات: جـــــیـــغ😰
نامی: چی شد ات🥵
ات: نامجون کوچولوم نیس😭💔
نامی: الان برمیگیردم تالار حتما دست یکی از بچه هاس😬
پرش ب تالار
نامی جیمین رو دید ک با بچ درحال بازی کردنه
نامی: جیمی دست تو چیکار میکنه بچه؟! 😑
جیمین: توی صندوق عقب ماشین بود رفتم سمت ماشین خدم صدای گریه ات از توی صندوق ماشینت اومد درشم نیمه باز بود برداشتم اگ بچ زیادیه خدم بزرگش میکنما🙂👌🏼
نامی: مزه نریز ات خیلی حواس پرت شده بود شوگا بگم خدا چیکارت کنه با این ساقدوش انتخاب کردنت 😑
نامی بچ رو گرفت و برگشت خونه..
راوی: خب اینم از فیک تک پارتی از بقیه اعضا هم میزارم چون امیدمون داره فردا میره سربازی سعی میکنم طنز باشه شماهام راضی باشین ازم 🖐🏻
۵.۱k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.