امروز دوباره دیدمش بعد از سال

" امروز دوباره دیدمش، بعد از 18 سال!
تو تاکسی، روی صندلی جلو نشسته بودم
تو دنیای خودم بودم که
یه صدای خیلی خیلی آشنا گفت:
مستقیم ..‌.
فکر کنم قلبم برای
چند لحظه از حرکت وایساد!
راننده چند متر جلوتر توقف کرد
در ماشین باز شد و صاحب
اون صدای آشنا نشست تو ماشین
جرئت اینکه برگردم عقب و
نگاهش کنم رو نداشتم
از آینه بغل ماشین نگاه کردم
خودش بود، خشکم زد ...
توی یه لحظه کوتاه
تموم بدنم بی‌حس شد
داشت به بیرون نگاه میکرد
یک لحظه سرش رو چرخوند
و نگاهمون توی آینه ماشین
به هم برخورد کرد ...
به سرعت نگاهش رو ازم گرفت
نمیدونم اونم منو شناخت یا نه
توی تموم مسیر از توی آینه ماشین
داشتم نگاهش می‌کردم
مثل همون موقع‌ها بود..
فقط چنتا خط روی پیشونیش
اضافه شده بود ...
کاش هیچوقت به مقصد نمیرسیدیم
همون‌طور که ۱۸ سال پیش نرسیدیم
اما رسیدیم!
- آقا، ممنون؛ پیاده میشیم
ماشین متوقف شد
در ماشین باز شد
در حالی که داشت
کرایه‌ رو به راننده میداد
اسمم رو صدا زد!
سارااا...
تموم بدنم یخ کرد، برگشتم ...
می‌خواستم به اندازه ۱۸ سال دلتنگی
با تموم وجودم بگم "جانم"...
اما دختربچه‌ای که از ماشین پیاده شده بود
زودتر از من گفت: بله باباجونم...(:
لرزش اشک توی چشمام باعث شد
تصویر دخترک رو تار ببینم
نگاهش کردم و بهش لبخند زدم
اونم نگاهم کرد، اونم لبخند زد ..🖤🌿؛

#کپی_ممنوع🌻
https://wisgoon.com/mina0_0 🌱
دیدگاه ها (۱۸)

#خاطره💔🌱" ۱۰۰ کیلو بود ، از روزی ك عاشق سارا شد هر دفعه میدی...

" _ وقتی میگم برام مهم نیست ادا در نمیارم؛ میشینم فکر میکنم ...

" تنهاترین حالت آدم اونجاس که خودش به خودش میگه،اشکال نداره ...

" یه نوع خیال پردازی هست..که درباره ی چیزیه که میدونی قرار ن...

امروز دوباره دیدمش...بعد از ۱۸ سال! تو تاکسی، روی صندلی جلو ...

امروز دوباره دیدمش...بعد از ۱۸ سال!تو تاکسی،روی صندلی جلو نش...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط