من فراد درون خا بودم مرا نار زد

من فرياد درون خاك بودم ، مرا كنار زدي
من دانه اي در دستان تو شدم ، مرا كاشتي
من جوانه اي در حال بزرگ شدن بودم ،
به من قدرت دادي
و روزگاري
درخت درون باغچه ات شدم
در سايه ام نشستي
با برگهايم رقصيدي
دستانت را دور تنه ام حلقه كردي
بوسه زدي بر شكوفه هايم
و آواز كلاغ در هر شاخه ام سرودي
و اينك ميوه اي دادم به نام درد 

💌مرجان عباس زاده
#جـمیـݪ‌_رائـع_‌روعــہ‌_ابــداع #خاص #زیبا
دیدگاه ها (۲)

گفتی : غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟شیرین من ، براز غزل شور...

ای همه چشم عاشقان ، خیره به روی ماه توآه کشیده هر نظر ، دوخت...

زندگی تعداد دم و بازدم ها نیستبلکه لحظاتی هست که قلبت محکم م...

هرچی دارى به پاىِ زندگى بريز زندگی الانه همین الاندلخوشی‌های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط