گفتی با چراغ بیا!
گفتی با چراغ بیا!
گفتی برایم دریچه ای بیاور رو به ازدحام کوچه ی خوشبخت!
ببخش مهربان..
بی چراغ آمده ام که چراغی نمانده در این شهر...
عوضش تا دلت بخواهد دلتنگی و سکوت آورده ام...
کوته نظران نقش تو را از حافظه ی شهر پاک میکنند،
از کتابها،
از کتابخانه ها،
از تقویم ها،
از شعرهایت حتی...!
اما دستشان به رویا های ما که نخواهد رسید!
در این شهرِ متروک ِ بی فروغ،
جای تو خالیست
و من
از نهایتِ شب حرف میزنم...
گفتی برایم دریچه ای بیاور رو به ازدحام کوچه ی خوشبخت!
ببخش مهربان..
بی چراغ آمده ام که چراغی نمانده در این شهر...
عوضش تا دلت بخواهد دلتنگی و سکوت آورده ام...
کوته نظران نقش تو را از حافظه ی شهر پاک میکنند،
از کتابها،
از کتابخانه ها،
از تقویم ها،
از شعرهایت حتی...!
اما دستشان به رویا های ما که نخواهد رسید!
در این شهرِ متروک ِ بی فروغ،
جای تو خالیست
و من
از نهایتِ شب حرف میزنم...
۹.۰k
۰۲ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.