یه شبایی تو زندگی هست که

یه شبایی تو زندگی هست که....
وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی...
به چیزایی میرسی که نمیدونی تقدیرت بوده یا تقصیرت...
به آدمایی می رسی که هضمشون واسه دل کوچکت سخته...
و به دردایی می رسی که برای سن و سالت بزرگه...
به آرزوهایی که توهم شد...
رویاهایی که گذشت...
به چیزایی که حقت بود اما شد توقع!!
وزخمهایی که با نمک روزگار آغشته شد...
و احساسی که دیگران اشتباه می نامند...
و دست آخر دنیایی که بهت پشت کرده...
و باز هم انتهای آرزوهایی که نشد و به دلت ماند...
و سکوت هم دوای دردش نیست...
ایکاش دنیا مهربان تر می شد!!
امشبم از اون شباست برام ،...:(

** s **
31/2/94 
دیدگاه ها (۲۰)

نه آرامشت رابه چشمـﮯ وابسته کن،نه دستت رابه گرماے ...

یک حرفی احسان علیخانی زد ٬ خیلی قشنگ بودگفت: از مرتضی پاشایی...

آرامش نه عاشق بودن است نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چ...

ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ، ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺩﻗﯿﻖ،ﮐﺴﯽ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط