تکپارتی *درخواستی*
تکپارتی *درخواستی*
#لینو
#استری کیدز
وقتی لباس باز میپوشی
ویو ات
من ات هستم ۲۴ سالمه ۲ ساله که با لینو ازدواج کردم
من عاشق لینو هستم .میخوام امروز با دوستام برم
بار.
ویو لینو
من لینو هستم ۲۵ سالمه ۲ ساله با همسرم ات ازدواج کردم و بی نهایت عاشقش هستم.
ات:نگاهی به ساعت کردم باید آماده میشدم آخه
با دوستام قرار گذاشتیم بریم بار هر چند میدونستم
اگه لینو بفهمه بد تموم میشه ولی اهمیتی ندادم
ی آرایش ملایم کردم و نوبت لباس بود خواستم
ی لباس مناسب بپوشم که چشمم به اون لباس به
شدت باز که لینو ممنوع کرده بود افتاد لبخند
مرموزی زدم و پوشیدمش
از پله ها پایین اومدی و به سمت در حرکت کردی
لینو روی مبل با گوشیش ور میرفت
اهمیتی ندادی و به سمت در رفتی که با صدای لینو
سر جات خشک شدی
لینو:کجا تشریف میبرین با این لباس(با صدای بلند)
ات:با دوستام میخوام برم بار
لینو:باررررر؟؟با این لبااااااس؟؟
ات:مگه لباسم چشه؟
لینو: چشه؟دیوونم نکن برو عوضش کن
ات:نمیخوام
لینو:خیلی خب بیبی دردش هم با خودته
ات:مم...منظورت چیه؟
لینو:بیبی گرل باید تنبیه شی
خواستی مقاومت کنی که با قرار دادن لباش رو لبای
تو نتونستی . محکم و وحشیانه میبوسی در حدی که
از لبت خون اومد . لینو تو رو توی اتاق برد و روی
تخت انداخت . اول چنتا مارک رو گردنت و نقاط
دیگه ی بدنت گذاشت بعد به سمت پایین رفت
و تند تند تلمبه میزد بدون اینکه بزاره عادت کنی بهش
تو بدجوری ناله میکردی
ات:اووووه ددیییییی یوااااش
لینو:بیبی خودت خواستی درد بکشی
بعد از چند ساعت لینو بلاخره ولت کرد داشتی از
دلدرد میمردی . که لینو اومد کنارت رو تخت
لینو:چی شدی بیبی؟
ات:وایییییی یعنی تو نمیدونی؟ دلم داره میترکه
لینو:بیا برات ماساژش بدم
ات:نمیخواد
لینو:بیبی قهر نکن دیگه تقصیر خودت بود میدونی
که با این کارات دیوونه میشم
ات:دوست دارم
لینو:اما من عاشقتمممم
اینم ی تکپارتی دیگه نمیدونم خوب شده یا نه😄
#لینو
#استری کیدز
وقتی لباس باز میپوشی
ویو ات
من ات هستم ۲۴ سالمه ۲ ساله که با لینو ازدواج کردم
من عاشق لینو هستم .میخوام امروز با دوستام برم
بار.
ویو لینو
من لینو هستم ۲۵ سالمه ۲ ساله با همسرم ات ازدواج کردم و بی نهایت عاشقش هستم.
ات:نگاهی به ساعت کردم باید آماده میشدم آخه
با دوستام قرار گذاشتیم بریم بار هر چند میدونستم
اگه لینو بفهمه بد تموم میشه ولی اهمیتی ندادم
ی آرایش ملایم کردم و نوبت لباس بود خواستم
ی لباس مناسب بپوشم که چشمم به اون لباس به
شدت باز که لینو ممنوع کرده بود افتاد لبخند
مرموزی زدم و پوشیدمش
از پله ها پایین اومدی و به سمت در حرکت کردی
لینو روی مبل با گوشیش ور میرفت
اهمیتی ندادی و به سمت در رفتی که با صدای لینو
سر جات خشک شدی
لینو:کجا تشریف میبرین با این لباس(با صدای بلند)
ات:با دوستام میخوام برم بار
لینو:باررررر؟؟با این لبااااااس؟؟
ات:مگه لباسم چشه؟
لینو: چشه؟دیوونم نکن برو عوضش کن
ات:نمیخوام
لینو:خیلی خب بیبی دردش هم با خودته
ات:مم...منظورت چیه؟
لینو:بیبی گرل باید تنبیه شی
خواستی مقاومت کنی که با قرار دادن لباش رو لبای
تو نتونستی . محکم و وحشیانه میبوسی در حدی که
از لبت خون اومد . لینو تو رو توی اتاق برد و روی
تخت انداخت . اول چنتا مارک رو گردنت و نقاط
دیگه ی بدنت گذاشت بعد به سمت پایین رفت
و تند تند تلمبه میزد بدون اینکه بزاره عادت کنی بهش
تو بدجوری ناله میکردی
ات:اووووه ددیییییی یوااااش
لینو:بیبی خودت خواستی درد بکشی
بعد از چند ساعت لینو بلاخره ولت کرد داشتی از
دلدرد میمردی . که لینو اومد کنارت رو تخت
لینو:چی شدی بیبی؟
ات:وایییییی یعنی تو نمیدونی؟ دلم داره میترکه
لینو:بیا برات ماساژش بدم
ات:نمیخواد
لینو:بیبی قهر نکن دیگه تقصیر خودت بود میدونی
که با این کارات دیوونه میشم
ات:دوست دارم
لینو:اما من عاشقتمممم
اینم ی تکپارتی دیگه نمیدونم خوب شده یا نه😄
۶.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.