دوست دارم چرایش پا تو
دوستٺ دارم ، چرایش پاے تو،
ممڪنش ڪردم ، محالش پاے تو
میگریزے از من و احساس من
دل شڪستن هم ، گناهش پاے تو
آمدے آتش زدے بر جان من
درد بے درمان گرفتن هم ، دوایش پای تو
من اسیرم در میان آن دو چشم
قفل زندان را شڪستن هم ، سزایش پای تو
سوختم،آتش گرفتم زین سبب
آب بر آتش نهادن هم جزایش پاے تو
پاے رفتن هم ندارم من ، از کوے دلت
پا نهادن بر دل مسٺ و خرابم پاے تو
ممڪنش ڪردم ، محالش پاے تو
میگریزے از من و احساس من
دل شڪستن هم ، گناهش پاے تو
آمدے آتش زدے بر جان من
درد بے درمان گرفتن هم ، دوایش پای تو
من اسیرم در میان آن دو چشم
قفل زندان را شڪستن هم ، سزایش پای تو
سوختم،آتش گرفتم زین سبب
آب بر آتش نهادن هم جزایش پاے تو
پاے رفتن هم ندارم من ، از کوے دلت
پا نهادن بر دل مسٺ و خرابم پاے تو
- ۶۸۵
- ۰۶ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط