جان به کف خنده به لب شعله به دل شور به سر

جان به کف خنده به لب شعله به دل شور به سر

جان فدا در رهِ جانانه ی عشقیم هنوز ...


| مولانا |
دیدگاه ها (۷)

من که یوسف نشدم تا به عزیزی برسمدلم اما هوس عشق زلیخا دارد..

من به دنیا آمدم، دنیا نمی آید به منفرق دارد فعل "آورده شدن" ...

من خدای غزل ناب نگاهت شده‌اماز رگ گردنِ تو، من به تو نزدیکتر...

نیست در سودایِ زلفش، کار من جز بی‌قراریای پریشان‌طرّه‌! تا چ...

یگ روز به شیدایی در زلف تو آویزم زان دو لب شیرینت صد شور برا...

كاش و ايكاش كه باز عاشق و ديوانه شويمفارغ از نیک و بدش  راهی...

تو طبیب این دل بیمار باشی محشر استاز سر شب تا سحر بیدار باشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط