فرآیند استعمار فرانو و اعترافات یک جنایتکار اقتصادی/ معرف
فرآیند #استعمار_فرانو و #اعترافات_یک_جنایتکار_اقتصادی/ معرفی کتاب
فرهنگ #اعتراف مقولهای است که در غرب، با اعتقادات به انحراف رفتهی مسیحیت از دوران قرون وسطا و سیطرهی کلیسا، تاکنون یعنی در عصر اطلاعات و تکنولوژی نیز موضوعیت داشته و دارد و به عنوان یک تکنیک در ساخت و مهندسی اجتماعی نقش به خصوصی را ایفا میکند. شاید بتوان گفت نیاز تمدن غرب به اعتراف، نیاز به امید و دوری از یأس است؛ تمدنی که نسبتی با باورهای وحیانی و تفکر غیبباور ندارد میبایست آرامش و سکنیهی خاطرش را در جایی جستوجو کند که مادی، عینی و ظاهری باشد؛ یعنی نزد فردی بنشیند و به گناهانش اعتراف کند.
اعتراف جدای از این وجه فرهنگی و اعتقادی در کتابی تحت عنوان «اعترافات یک جنایتکار اقتصادی» پرده از ماهیت واقعی تفکراتی برمیدارد که با شعارهایی پرزرقوبرق قصد اصلاح جهان را داشته و دارند و در قالب علوم دانشگاهی و سیاستهای رسمی کشورهای مدعی به جوامع ترویج میشوند اما درواقع فرآیند استعمار نو Neo-Colonialism را در عصر جدید پیادهسازی و عملیاتی میکنند. استعماری که با علومی چون توسعه، روابط بینالمللی، اقتصادِ توسعه و مواردی از این دست در دانشگاههای غرب تولید و تدریس میشود و به همین نسبت به جوامع به اصطلاح توسعه یافته و درحال توسعه نیز صادر میگردد تا بتوانند خود را با این تفکر آمیخته کرده و دستیابی به توسعه را برای خود امری مقدس و هدفی والا قرار دهند. این توسعه در بستر جهانیسازی Globalisation با هدف افزایش قدرت شرکتسالاری Corporationism توسط کشورهای عمیقاً استعمارگر پیگیری و اجرا میشود. در ادامه بخشی از مقدمهی جان پرکینز را در صفحات ۲۶ و ۲۷ میخوانیم؛ شخصی که خود روزی عامل تحقق این تفکرات در کشورهایی بوده که از حیث شرایط زندگی و وضعیت اقتصادی وامانده و فقیر اما از حیث دارابودن منابع طبیعی و امکانات زیستمحیطی غنی و ثروتمند محسوب میشوند.
«ساختن امپراطوری جهانی هدف غایی تلاش جنایتکاران اقتصادی است. ما گروهی زن و مرد نخبه هستیم که با بهرهگیری از سازمانهای مالی بینالمللی شرایط را فراهم میکنیم که در آن سایر ملل مطیع ابرشرکتسالاری شوند. ابر شرکتسالاری مدیریت بانکهای ما، ادارهی دولت ما و مدیریت شرکتها را به عهده دارد. مشابه همتاهای ما در مافیا، جنایتکاران اقتصادی آدمهای دستودل بازی هستند. این دستودل بازی در قالب وام برای ساختن پروژههای زیربنایی از قبیل نیروگاههای برق، بزرگراهها، بنادر، فرودگاه یا شهرکهای صنعتی ظاهر میشود. شرط اعطای چنین وامی این است که ضرورتاً شرکتهای مهندسی و ساختمانی ایالات متحده آمریکا این پروژها را بسازند. درواقع، بخش اعظم وام هیچگاه از ایالات متحده خارج نمیشود بلکه صرفاً از بانکهای واشنگتن به حساب دفاتر مهندسی در نیویورک، بوستون یا سانفرانسیسکو انتقال مییابد.
به واقع تسهیلات اعطایی تقریباً بلافاصله به ابر شرکت های عضوِ #ابر_شرکت_سالاری اعتباردهنده عودت داده میشود، لیکن از کشور #وام گیرنده خواسته میشود که اصل و فرع وام را تمام و کمال بازپرداخت کند. جنایتکارِ اقتصادیِ کاملاً موفق کسی است که چنان وام کلانی را به کشوری به قبولاند که #بدهکار بعد از چند سال، مجبور به نکول و عدم پرداخت اقساط گردد. وقتی این امر به وقوع میپیوندد، ما مثل مافیا تکهای از گوشت کشور قربانی را مطالبه میکنیم. غالباً این مطالبات شامل یک یا چند مورد از موارد زیر است:
کنترل و در اختیارگرفتن حق رأی کشور بدهکار در سازمان ملل، ایجاد پایگاههای نظامی یا دستیابی به منابع ارزشمند طبیعی از قبیل نفت یا آبراه پاناما البته بدهکار همچنان بدهکار باقی میماند. در چنین حالتی، یک کشور دیگر به جرگهی امپراطوری جهانی افزوده شده است.»
اما برای اینکه نقش این افراد در این فرآیند روشنتر شود، در ادامه به ابتدای پیشگفتار نویسنده در صفحه ۱۳ اشاره میگردد:
«جنایتکاران اقتصادی افرادی حرفهای هستند که کلاه کشورهای مختلف را در سراسر جهان در ارقام نجومی تریلیون دلاری برمیدارند. آنان وجوه مالی #بانک_جهانی، آژانس ایالات متحده برای توسعهی جهانی و سازمانهای خیریه را به صندوق شرکتهای بزرگ و جیب ثروتمندانی که منابع طبیعی کرهی زمین را در اختیار دارند سرازیر میکنند. ابزارهای این جنایتکاران عبارت است از: گزارشهای مالی مجعول، انتخابات ساختگی، تشویقهای مالی، اخاذی، سکس و قتل. آنان بازیگران همان بازی قدیمی امپراطوری هستند که در حال حاضر و در این روزگارِ جهانیسازی ابعاد جدید و وحشتناکی به خود گرفته است. من این را باید بدانم که یک جنایتکار اقتصادی بودم.»
فرهنگ #اعتراف مقولهای است که در غرب، با اعتقادات به انحراف رفتهی مسیحیت از دوران قرون وسطا و سیطرهی کلیسا، تاکنون یعنی در عصر اطلاعات و تکنولوژی نیز موضوعیت داشته و دارد و به عنوان یک تکنیک در ساخت و مهندسی اجتماعی نقش به خصوصی را ایفا میکند. شاید بتوان گفت نیاز تمدن غرب به اعتراف، نیاز به امید و دوری از یأس است؛ تمدنی که نسبتی با باورهای وحیانی و تفکر غیبباور ندارد میبایست آرامش و سکنیهی خاطرش را در جایی جستوجو کند که مادی، عینی و ظاهری باشد؛ یعنی نزد فردی بنشیند و به گناهانش اعتراف کند.
اعتراف جدای از این وجه فرهنگی و اعتقادی در کتابی تحت عنوان «اعترافات یک جنایتکار اقتصادی» پرده از ماهیت واقعی تفکراتی برمیدارد که با شعارهایی پرزرقوبرق قصد اصلاح جهان را داشته و دارند و در قالب علوم دانشگاهی و سیاستهای رسمی کشورهای مدعی به جوامع ترویج میشوند اما درواقع فرآیند استعمار نو Neo-Colonialism را در عصر جدید پیادهسازی و عملیاتی میکنند. استعماری که با علومی چون توسعه، روابط بینالمللی، اقتصادِ توسعه و مواردی از این دست در دانشگاههای غرب تولید و تدریس میشود و به همین نسبت به جوامع به اصطلاح توسعه یافته و درحال توسعه نیز صادر میگردد تا بتوانند خود را با این تفکر آمیخته کرده و دستیابی به توسعه را برای خود امری مقدس و هدفی والا قرار دهند. این توسعه در بستر جهانیسازی Globalisation با هدف افزایش قدرت شرکتسالاری Corporationism توسط کشورهای عمیقاً استعمارگر پیگیری و اجرا میشود. در ادامه بخشی از مقدمهی جان پرکینز را در صفحات ۲۶ و ۲۷ میخوانیم؛ شخصی که خود روزی عامل تحقق این تفکرات در کشورهایی بوده که از حیث شرایط زندگی و وضعیت اقتصادی وامانده و فقیر اما از حیث دارابودن منابع طبیعی و امکانات زیستمحیطی غنی و ثروتمند محسوب میشوند.
«ساختن امپراطوری جهانی هدف غایی تلاش جنایتکاران اقتصادی است. ما گروهی زن و مرد نخبه هستیم که با بهرهگیری از سازمانهای مالی بینالمللی شرایط را فراهم میکنیم که در آن سایر ملل مطیع ابرشرکتسالاری شوند. ابر شرکتسالاری مدیریت بانکهای ما، ادارهی دولت ما و مدیریت شرکتها را به عهده دارد. مشابه همتاهای ما در مافیا، جنایتکاران اقتصادی آدمهای دستودل بازی هستند. این دستودل بازی در قالب وام برای ساختن پروژههای زیربنایی از قبیل نیروگاههای برق، بزرگراهها، بنادر، فرودگاه یا شهرکهای صنعتی ظاهر میشود. شرط اعطای چنین وامی این است که ضرورتاً شرکتهای مهندسی و ساختمانی ایالات متحده آمریکا این پروژها را بسازند. درواقع، بخش اعظم وام هیچگاه از ایالات متحده خارج نمیشود بلکه صرفاً از بانکهای واشنگتن به حساب دفاتر مهندسی در نیویورک، بوستون یا سانفرانسیسکو انتقال مییابد.
به واقع تسهیلات اعطایی تقریباً بلافاصله به ابر شرکت های عضوِ #ابر_شرکت_سالاری اعتباردهنده عودت داده میشود، لیکن از کشور #وام گیرنده خواسته میشود که اصل و فرع وام را تمام و کمال بازپرداخت کند. جنایتکارِ اقتصادیِ کاملاً موفق کسی است که چنان وام کلانی را به کشوری به قبولاند که #بدهکار بعد از چند سال، مجبور به نکول و عدم پرداخت اقساط گردد. وقتی این امر به وقوع میپیوندد، ما مثل مافیا تکهای از گوشت کشور قربانی را مطالبه میکنیم. غالباً این مطالبات شامل یک یا چند مورد از موارد زیر است:
کنترل و در اختیارگرفتن حق رأی کشور بدهکار در سازمان ملل، ایجاد پایگاههای نظامی یا دستیابی به منابع ارزشمند طبیعی از قبیل نفت یا آبراه پاناما البته بدهکار همچنان بدهکار باقی میماند. در چنین حالتی، یک کشور دیگر به جرگهی امپراطوری جهانی افزوده شده است.»
اما برای اینکه نقش این افراد در این فرآیند روشنتر شود، در ادامه به ابتدای پیشگفتار نویسنده در صفحه ۱۳ اشاره میگردد:
«جنایتکاران اقتصادی افرادی حرفهای هستند که کلاه کشورهای مختلف را در سراسر جهان در ارقام نجومی تریلیون دلاری برمیدارند. آنان وجوه مالی #بانک_جهانی، آژانس ایالات متحده برای توسعهی جهانی و سازمانهای خیریه را به صندوق شرکتهای بزرگ و جیب ثروتمندانی که منابع طبیعی کرهی زمین را در اختیار دارند سرازیر میکنند. ابزارهای این جنایتکاران عبارت است از: گزارشهای مالی مجعول، انتخابات ساختگی، تشویقهای مالی، اخاذی، سکس و قتل. آنان بازیگران همان بازی قدیمی امپراطوری هستند که در حال حاضر و در این روزگارِ جهانیسازی ابعاد جدید و وحشتناکی به خود گرفته است. من این را باید بدانم که یک جنایتکار اقتصادی بودم.»
۸۲۶
۱۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.